خب اینم پارت دو
آره اون همون دختری بود که نزدیک بود باهاش تصادف کنم😕وی:هیچی هیچی (بچه ها فعلا داستان از زبان تهیونگ هستش)و از اونجا دور شدم با خودم گفتم:این دختر چرا اونجا داشت گریه میکرد برام عجیب بود برای همین تصمیم گرفتم ۱ساعت بعد دوباره بهش سر بزنم (یک ساعت بعد)رفتم همون جایی که دختره بود دیدم همونجا خوابیده😴دلم براش سوخت یعنی این دختر بی سرپناهه 😟💔خیلی گناه داشت الانم که داره بارون می یاد🌧بهتره باخودم ببرمش خونه 🏠 ****(رسید)دختره رو بردم خونه بردمش توی اتاق نیلا(نیلا زن تهیونگ بود نیلا به اجبار با تهیونگ ازدواج کرده بود نیلا و خانواده اش وضعیت مالی ی خوبی نداشتن برای همین با تهیونگ ازدواج کردتا ازش پول بگیره وگرنه اصلا تهیونگ رو دوست نداشت ولی تهیونگ اونو خیلی دوست داشت ولی یه روز نیلا به تهیونگ خیانت کرد و تهیونگ طلاق خودشو گرفت) و روی تخت نیلا گذاشتمش دستمو گذاشتم روی پیشونیش دیدم تب کرده😨
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
26 لایک
اههه از علوم متنفرهم🤢 پر از چیز های چندشه داستانت عاااااااالی بود💜😐
مرسی 😐♥🙂
💜💜💜
عالی بود اججیییییی
ی سوال کلاس چندمی؟
من کلاس چهارمم
عالی ولیپاید امروز پارت بعد بدی😍😍😍😍😍😍😍😠😠😠😠😠😠
مرسی❤باشه😊😁
گذاشتمش
دیدمش خیلی قشنگ بود 🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍