برو پایین ....
گفتم : عذاب کشیدن من حالت رو خوب میکنه ، یه هو حواسش پرت شد و چشماش گرد شد همینو میخواستم ، با یه حرکت تونستم بخوابونمش رو زمین و خودم بلند شم حالا که از چشمای کاملا قرمزش فهمیدم که عصبانی شده به من نگاه میکرد تصمیم گرفتم دختر خوبی باشم و باهاش کنار بیام برای همین تمام شجاعتمو جمع کردم و به سمتش رفتم .......
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
عالی بود
بچه ها نمیدونم چرا پارت ۵ منتشر نمیشه یه بار گفت اصلاحش کنم کردم الان هنوز تو برسیه میشه اگر ناظر هستید برام منتشر کنید کیوتا 🥺🥺
لطفا بزار راستی میشه اجی صدات کنم
به تستم سر بزن جایزه دارم به منم کمک میشه
چه جایزه ای تست جدید جتیزه ای نداری
اره میتونی آجی صدام کنی باشه
پارت بعدددددسمشحشمشکسمسحکش
کجا مونداین پارت پنج ترکیدم تو رو خداا
یک هفته دیگه زود تر بزار
تو رو خدا پارت دیگشو بزار ترکیدم از کنجکاوی عالیه عالی دستت طلا سازنده ی داستان
باشه عجیجم
مرسی دارم میترکم از کنجکاوی