
پارت پنجم مینی داستان من و بی تی اس🙂💜✨ امیدوارم دوست داشته باشید و اگر خوشتون اومد ممنون میشم با کامنتاتون انرژی بدین🙂💜
نامجون.یعنی چی چطوری اخه... ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ از زبان اریانا سارینا با اینکه خیلی شوکه شده ولش کردم و با ماشین گاز دادم سمت خونه تمام مدت تو راه داشتم فکر میکردم که جواب تهیونگ رو چی بدم...رسیدم سر کوچه ولی یهو منصرف شدم و رفتیم سمت فضای سبز اونچانا(من دراوردی😂).. کلا ضد حال خورده بودم و هیجوره روم نمیشد برم پیش تهیونگ و اگرم ببینمش واقعا نمیدونم باید چی بهش بگم
از زبان تهیونگ. بقیه هم راه افتادن دنبالم و اکیپی اومدیم دنبال اریانا اومدیم از کوچه بیایم بیرون که یه ماشینی شبیه ماشین اریانا دیدم که انگار داره میاد تو کوچه ولی گاز داد رفت... گفتم فکر کنم ماشین اریاناست..یکم تعقیبش کردم که بهش برسم ولی از یه جایی به بعد گاز داد و رفت و گمش کردم... خلاصه هر چقدر گشتیم نتونستیم پیداش کنیم و بچهها هم واقعا خسته شده بودن. بهشون گفتم برن خونه و خودم تنهایی دنبالش میگردم...
از زبان کوک. واقعا به خاطر تماس صبح ترسیده بودم و کلا تو فکر بودم که جیهوپ اومد با امیداش. جیهوپ......(امید داره میده بچم😂) به هر حال دیگه بیخیالش شدیم...
ثنا.ایششش سارینا شما دوتا چرا اینجوری میکنین اریانا هم از وقتی رفته گوشیسو جواب نمیده تو هم عین تیمارستانی ها یه جا نشستی و زل زدی به دیوار منم وسط شما دوتا گیر افتادم با این گنداتون اه ایششششششش اریانا.وایه خودم رو یه صندلی نشستم و سعی کردم دوباره ارامش بگیرم که یه سگ اومد جلوم و پارس کرد.یکم بهش نگاه کردم و بعد دوباره چشامو بستم و سعی کردم ارامشم رو برگردونم سگه هم فکر نمیکرد انقدر بیخال باشم برای هم ول کرد و رفت... تهیونگ.دیگه واقعا خسته شده بودم ولی ناامید نشدم و به خودم قپل دادم تا پیداش نکردم بر نمیگردم ولی واقعا وقتی به حرفایی که پشت تلفن زد فکر میکردم اشک تو چشام جمع میشد... رفتم سمت(واییی اسم من در اوردیم یادن رفت ولی فکر کنم اونچانا بوذ)باغ اونچانا چون بهترین گا برای فکر کردن و تمرکز بود که...
از زبان سارینا.وایی تمرکز کن تمرکزززززز الان دو تا چیز مهم هست..اریانا و کوکی الان به کوکی پیام میاد بیاد رستوران... تا سو تفاهم رفع شه بعدشم یه فکری هم به حال اریانا میکنیم..
کوکی.اه این ساریناست نوشته بیا رستوران... جیمین به نظرت برم؟ جیمین.من میگم برو ولی تو که عاشقش نیستی؟! کوکی.نه بابا😂من فکررررر کنم عاشق..امممم جیمین.امممم؟کی بگو بدو بدوووو دیگهههه کوکی.😁😁😁ولش هیچی جیمین.صبر کن ببینم نکنه که متظورت ثناعه🤣 کوکی.وایی از کجا فهمیدی. جیمین.حدس هیونگی بود،😂 کوکی.راستی چرا این سوالو پرسیدی؟ جیمین.کدوم؟ کوکی.اینکه سارینا رو دوست دارم یا نه... جیمین.اممم چیز خاصی نیست همینطوری😁 کوکی.مشکوک میزنی هیونگ بگو...😈😂 جیمین.خب چون...چون...من...عاشق سارینام🤦🏼♂️ کوکی.واقعاااااا🤩😂😂😂 پس تو هم بعدا یه قراری بزار باهاش منم در مورد تو چیز میزای خوبی میگم 😂 جیمین.جانگوک بخدا گند بزنی میکشمت کوکی.خیالت راحت...😂👌🏻✌🏻
تهیونگ.که دیدم اریانا اونجاست. دقیقا بغل پارک هم یه گل فروشیه پس بهتره هر چی زودتر برم براش گل بگیرم تا دیر نشده..🥺 اریانا.تازه عقلم به کار افتاده بود که....😱😱😱
زیادی این پارت جبران کم بودن پارت قبل بود🙂😁💜✨
امیدوارم خوشتون اومده باشه💞 کامنت فراموش نشه💜 و یه درخواستی دارم...لطفا فقط آرمی ها داستان رو بخونن ممنون میشم🙂 فایتینگ💜✨
تا پارت بعد بای💞💜✨
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بیسیار عالی منتظر پارت بعدی هستیم گل😊❤
عالی باید هر چه سریعتر بزاری پارت بعد را
منتظر پارت بعد هستم
یه تختم کمه
خداحافظ
50 تا سکته زدم
ادامه تا ایست قلبی نکردم
عالی بود حرفی ندارم واقعا نمیدونم بهت چی بگم فقط الان همینو میدونم عالی بود بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم خیلی خوب بود
💙💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍