7 اسلاید صحیح/غلط توسط: asma talaaa انتشار: 3 سال پیش 169 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلامممم کیوتااا
سلام دوستان با اینکه حالم بده براتون پارت جدید رو نوشتم لایک کنید و کامنت بدید تا انرژی بگیرم این پارت هیجان ها میره بالا. ممنون از حمایتتون.(آخ خدا نکنه خاله بنده ازتون امتحان بگیره یعنی هر کسی از امتحاناش بیست بگیره من تضمینش میکنم برای دکترا. صد رحمت بر معلمای خودمون دعا کنید تو امتحان خالم قبول شم الانه که از سر کار برگرده😂😂😑)
(از زبان♡) بعد از اون رفتیم کافه نوشیدنی بخوریم( @بابا باکلاسااا😂😎) البته رز گفت نوشیدنی بخوریم بعد بستنی. همه گفتن باشه. /+آقا این نامردیه همه پولش از جیب ما هستش ما هم برنامه داریم واسه این پولا/☆به حساب من بریم. همه قبول کردن ( @تعارف هم چیز بدی نیست😂) من شیر موز سفارش دادم ادرین هم شیر موز( ♡عجب تفاهمیییی😍 @اقا شیر موز هم شد تفاهم😐) آلیا و نینو هم آب پرتغال جولیکا و ناتائیل هم آب هویج ( @مگه اینو تو فرانسه داریم) و کاگامی لیموناد و لوکا هم( @چیزی به ذهنم نمیرسه خودتون یه چیزی فرض کنید)
منتظر موندیم بیارنشون آدرین زد بیرون و گفت من میرم دم در یه هوایی بخورم و رفت بچه ها شروع به صحبت کردن/رز : حالا ایشالله کیم بیاییم عروسیتون/٪چی بگم به خانووم بگو میگه زوده زوده/+ا اقا خوب زوده به سنمون یه نگاهی کن.../رز: روزمون رو خراب نکنید( @اونا نمیکنن... میکنه/+باشه. ا اوردن سفارشمون رو. من خوردم و منتظر بقیه شدم که+ مری جان این رو میبری برا آدرین. و یه بار اروم زد به دستم گفتم باشه و لیوان رو برداشتم و رفتم دم در /☆ممنون مرینت تو چرا زحمت کشیدی؟/♡نه بابا محمت نه یعنی زحمت چیه(به مادر و پسری نگاه کرد و)/☆میدونی مرینت اونا من رو یاد مادرم زمانی که میرفتیم بیرون میندازن /♡ خیلی سخته که مادرت رو از دست دادی؟/☆آره معلومه که سخته اون زمان من با ناتالی و مادرم میرفتیم خرید ناتالی بهترین دوست مادرمه اون زمان من بچه بودم/♡چی بگم خیلیی سخته
/☆ممنون که به حرفام گوش کردی مرینت تو واقعا با همه دخترا فرق داری/(♡ وای یدونه ای زهرا ممنونمممممم @ خواهش عزیزم فقط...هیچی ولش کن مهم نیست)وای این خیلی خوبه(@ راست میگه مرینت تا الان فقط یه دوست بود) شیر موزش رو خورد و رفتیم داخل بعد همه سوار ماشیناشون شدن و رفتیم بستنی آندره (علامت تیکی✓)/♡بیچاره آدرین چقدر سختی کشیده/ ✓آره واقعا سخته یادمه یکی از صاحبام مادرش رو از دست داده بود و یه بار شرور شد و نزدیک بود همه نابود شن خیلی مادر برای همه مهمه / ♡آره واقعا من نمیتونم زندگیمو بدون مادر تحمل کنم. رسیدیم و پیاده شدیم آدرین و کاگامی دست همو گرفتن. دلم میخواست گریه کنم این طور که من میبینم مثل اینکه... رفتیم بستنی گرفتیم اندره به آلیا و نینو گفت: چه عشق ساده و بزرگی بینتونه راه زندگیتون صافه و روشنه قدر همو بدونید.
نینو دست آلیا رو گرفت و تو چشماش لحظه ای نگاه کرد و بستنیشون رو گرفت. لوکا بستنیش رو گرفت اندره بهش گفت با یه لبخند و گفت همسر تو در آینده نه چندان دور مشخص میشه و مثل اینکه موهای سرمه ای داره مشکلات بهتون رو میکنه اما تسلیم نشید خیلی بهم میایید. نه نکنه منظورش من باشم( @عجله نکن عزیزم) جولیکا و ناتائیل هم بستنی هاشون رو گرفتن و اندره بهشون گفت: خیلی بهم میایید. و رز هم با نامزدش یعنی مکس اومدن و بستنی گرفتن و اندره بهشون گفت عشق زیباییه. من موندم و آدرین و کاگامی. کاگامی پاشد و رفت اندره گفت عشق شما خیلی قویه اما یه سو تفاهمی که پیش اومده ممکنه زندگی خیلیا رو مختل کنه( @ذهنتون رو زیاد درگیر نکنید😂 بعدا معلوم میشه) خیلی حواستون باشه.
اندره به ادرین گفت: عشق بینتون پیچ در پیچه اما خیلی قوی به نظر میاد حواست باشه که کی رو انتخاب میکنی و بهش خیلی فکر کن( @رشته های مغزتون گره خورد مگه نه😂 یارو پیش گوئه😂) همه شروع به بستنی خوردن کردن منم رفتم بستنیم رو بگیرم که اندره اروم گفت: خانوم جوان اشتباه فکر نکن و دیدت رو بیشتر گسترش بده و به کسایی که دوست دارن فکر کن فکر کن اگه نباشی چی میشه طوری که به نظر میاد اینه که مسئولیت خیییییییلی مهمی داری به کسایی که مسئولشونی فکر کن خودت رو تنها نبین. چی داره میگه من که چیزی از حرفاش نفهمیدم( @من که میدونم منظورش چیه♡خوب بگو ببینم؟ @ نمیشه قراره این حرفا برای شما مرموز بمونه و اینکه بنده یه مدتی با شما صحبت نمیکنم تا غائله ای که قراره هست بیفته تقریبا تموم شه تا اون موقع بای ♡ا مگه چی قراره بشه وایسا.. رفت یعنی چی قراره بشه؟)
نشستم و بستنیم رو خوردم چشمم به آدرین بود که با علاقه به کاگامی نگاه میکرد و به صحبتاش گوش میکرد که یه لحظه قیافه تعجبی گرفت کاگامی یه چیزی گفت. نمیدونستم چی دارن میگن. که یهو....کاگامی💋 ادرین رو💋....... خشکم زده بود.(از زبان آلیا +) مرینت شوک بهش وارد شده بود بعد یک دقیقه اشک هاش... و دویید و دور شد.(از زبان لوکا€) مرینت دویید منم پاشدم و دوییدم دنبالش و به الیا علامت دادم که برم آروم کنم مرینت رو بیچاره مرینت آدرین هیچی نمیفهمه منم قلبم شکست اما مرینت... یعنی کدوم سمت رفت(از زبان♡) من نمیتونم تحمل کنم(@ دوستان چون دلداری به ذهنم نمیرسه میریم به یک ساعت بعد که خانوم مرینت با دلداری لوکا آروم شد و رفت خونه آلیا هم اومد و دلداری داد و مرینت بهش گفت میخواد تنها باشه و آلیا هم ترجیح رو این طوری دید که بره. خوب تا مری جان بنده رو ندیده که بیاد سراغم و... بنده فرار کنم) از زبون♡: اگه آدرین منو دوست داشت پس چرا با کاگامی... چرا گفت که من براش از بقیه دخترا متفاوت ترم... اگه دوسم نداشت پس چرا اینو بهم گفت... من میتونم تحمل کنم... یا شایدم باید........... (ادامه دارد)
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
لطفا پارت بعدی
عزیزم ادامه اش نمیدم🫀🤝🏻
چرا بعد ۶ ماه داستان رو رو ادامه ندادی
عاجی دیگه حسش نبود😹♥🤌🏻
سلام زود پارت بعد رو بزار
ترکوندی