بی تی اس و من 3

اگه که یادتون پارت قبل رو لطفا قبلی رو بخونین_________________ جین:اسمت چیه؟ من:ا.ت نام جون:تو کیفت چیز مهمی داشتی؟ تازه یاد کیفم افتادم بلند گفتم ای وای بلیط کنسرت و گوشیم🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️کاشکی بلیط از کیفم در می اوردم جیمین:من اگه به جات بودم بیشتر نگران گوشیم بودم ا.ت:آخه شما که آرمی نیستین بدونین چه سختی ایی کشیدم که بتونم بلیط بگیرم .کوک:اونموقع چرا گریه می کردی؟ ا. ت؛:چونکه تونستم از این نزدیکی شما رو ببینم😍😍😭😭 بی تی اس:😍😍😗😗

وی:راستی اینجا زندگی می کنی؟ ا. ت:نه من دوستم برای تفریح و کنسرت شما به اینجا اومدیم البته دوستم هنوز نیومده. جی هوپ:چه بد اگه بخوای ما می تونیم بهت بدیم بلیطا. ت:واقعا؟!؟؟! جین:آره.ا.ت:خیلی ممنونم ازتون سارانگه. اوناهم گفتن سارانگه آرمی. ا. ت:خب من دیگه برم هتلم شماها باید استراحت کنین تا برای فردا عالی ظاهر بشین. بی تی اس:باشه از هم خدافظی کردین و از اتاق کوک بیرون اومدی . ای وای بلیط نگرفتم حالا چجوری بگم خیلی بد میشه هی این پا اون پا می کردی که در اتاق کوک باز شد و اعضا می خواستم برم اتاقشون که شوگا گفت:چیزی شده؟ ا. ت:ا.و.. م اوووم ار ام:بلیط بهش ندادیم. هتلت کجاست؟ چون الان نداریم با خودمون فردا قبل کنسرت میدیم بهت توهم گفتی هتلم همینه اتاق 342 گفت باشه فردا برات میاریم. ا. ت:مرسی ببخشید اذیتتون کردم

وی:راستی اینجا زندگی می کنی؟ ا. ت:نه من دوستم برای تفریح و کنسرت شما به اینجا اومدیم البته دوستم هنوز نیومده. جی هوپ:چه بد اگه بخوای ما می تونیم بهت بدیم بلیطا. ت:واقعا؟!؟؟! جین:آره.ا.ت:خیلی ممنونم ازتون سارانگه. اوناهم گفتن سارانگه آرمی. ا. ت:خب من دیگه برم هتلم شماها باید استراحت کنین تا برای فردا عالی ظاهر بشین. بی تی اس:باشه از هم خدافظی کردین و از اتاق کوک بیرون اومدی . ای وای بلیط نگرفتم حالا چجوری بگم خیلی بد میشه هی این پا اون پا می کردی که در اتاق کوک باز شد و اعضا می خواستن برم اتاقشون که شوگا گفت:چیزی شده؟ ا. ت:ا.و.. م اوووم ار ام:بلیط بهش ندادیم. هتلت کجاست؟ چون الان نداریم با خودمون فردا قبل کنسرت میدیم بهت توهم گفتی هتلم همینه اتاق 342 گفت باشه فردا برات میاریم. ا. ت:مرسی ببخشید اذیتتون کردم

جیمین:نه اصلا ما به همه ی آرمی ها کمک می کنیم. بقیه هم حرفشو تایید کردن دوباره باهم خدافظی کردین. به اتاقت رفتی لباسات با لباس راحتی عوض کردی و از تلفن هتل به مامانت زنگ زدی باهاش حرف زدی و گفتی که کیفتو دزدین نگران نشه و با بابات هم یکم خوشو بش کردی و بعد 30 دقیقه قطع کردین و به دوستت دل آرا زنگ زدی همونی که قرار بود باهاش بیای ا. ت :سلام چطوری کجایی کی میای فردا عصر کنسرت ها؟؟؟؟

دل ارا: سلام امون بده دختر خوبم یه ربع دیگه هواپیما حرکت می کنه تو خوبی از کجا زنگ می زنی؟ ا. ت:منم خوبم دلا بهش می گی دلا داستانش مفصل وقتی رفته بودم رستوران بی تی اس دیدم بعدش اومدم از رستوران بیرون هنوز تو شوک دیدشون بودم که کیفم زدن و بلیط کنسرت و گوشیم توش بود دلا:ای خاک بی تی اس جلوت نشسته بود بعد اونوقت تو از رستوران اومدی بیرون و که تازه کیفتم زدن ا. ت:اوهوم خب داشتم می گفتم با بی تی اس افتادیم دنبال دزده ولی نتونستیم بگیریمش منم زدم زیره گریه و غش کردم وقتی هم چشمام باز کردم تو اتاق جونگ کوک بودم بعد هم اونا گفتن بهم بلیط میدن فردا. دلا:اخجون پس بی تی اس توی خالیه که ما توش هستیم چه خوب. الان دیگه هواپیما راه میوفته باید قطع کنم مواظب خودت باشه ا. ت

مسواک زدم و رفتم روی تخت دراز کشیدم همینطور که داشتم به امروز فکر می کردم خوابم برد. صبح وقتی بیدار شدم دیدم دلا کنارم خوابه پس رسیده بلند شدم رفتم از رستوران هتل صبحانمونو گرفتم وقتی اومدم دلا بیدار شده بود بهش سلام کردم اونم بهم سلام کرد و خودشو به گردنم آویزون کرد و گفت ا.ت دلم برات تنگ شده بود.گفتم آی میمون گردنم. گردنمو ول کرد گفتم خوبه تقریبا 1 روز منو ندیدی. گفت خوب دلم برات تنگ شده بود گوگولی یه لبخند زدمو گفتم منم دلم برات تنگ شده خول وچل اونم افتاد دنبالم تا می تونست منو زد

بعد از اینکه همو خوب زدیم صبحونه خوردیم دلا:ا.ت بیا بریم اتاقشون نشونم بده دمی خوام ببینمشون ا. ت:زشته دیوونه دلا:نه ا. ت:خب پس ببین اروم و بی سر صدا میریم دلا:باش

دیگه خیلی جای شما بود یکم بریم پیش اعضا:جین:صبح بیدار شدم رفتم وی سی و کارامو کردم گفتم بزار برم ببینم بقیه بیدار شدن یا نه اول رفتم اتاق ته چون اتاقش به اتاق من نزدیک تره :در زدم ولی کسی جواب نداد رمز اتاقشو وارد کردم رفتم تو اتاقش صدای شیر آب میومد فکر کنم رفته حموم از پشت در حموم بهش گفتم تهیونگ گفت:چیه هیونگ کاری داری؟ گفتم اره وقتی حمومت تموم شد بیا اتاق من صبحونه بخوریم. گفت باش. اومدم بیرون رفتم اتاق شوگا:رمز و زدم دیدم مثل خرس خوابیده گفتم شوگاااااا گفت هوم چیه جین گفتم پاشو دیگه صبح شده لباس بپوش بیا اتاقم برا صبحونه گفت باشه بعدش رفتم اتاق ناجون:اونم بیدار بود داشت تو دستشویی صورتشو می شست گفتم نامجون بیداری؟گفت:نمی بینی!!!!!!! گفتم بزنم بشت خاک بره چشت گفت برو بابا قیافه جین😬😡😠گفتم اگه بت صبحونه دادم جین نیستم. و از اتاقش اومدم بیرون رفتم اتاق جی هوپ دیدم بیدار شده اهنگ گذاشته داره میرقصه عادتشه همیشه صبحا که بیدار میشه می زقصه بش گفتم هوسوکا بیا اتاقم صبحونه بخوریم گفت باشه دستت درد نکنه هیونگ و از اتاقش اومدم بیرون رفتم اتاق جیمین مثل همیشه جونگ کوک بغلش خواب بود خیلی کیووت همو بغل کرده بودن دلم نمی خواست بیدارشون کنم ولی گفتم چیمی کوک پاشین صبح شده جیمین و تکون دادم گفتم جیمین بیدارشو پاشد تلو تلو خوران رفت WC هوی جونگ کوکا پاشو امروز کنسرت داریما نباید دیر برسیم تا اسم کنسرت اومد سیخ نشست رو تخت گفتم پاشو لباستو بپوش با جیمین بیاین اتاقم من می خوام براتون صبحانه درست کنم کوکی همونطور که سرشو تکون میدا با چشمای بسته پاشد که بره وی سی که گفتم کجا جیمین رفته دوباره سرشو تکون داد و رو تخت دراز کشید منم از اتاقشون اومدم بیرون

بریم پیشه ا.ت:با دلا از اتاق اومدیم بیرون به سمت اتاق کوک راه افتادیم که درب یه اتاق باز شد یه پسر با چشمای بسته اومد بیرون و یکی دیگه دنبالش اومد بیرون گفت:وایستا کوک باهم بریم می خوری زمینا پسره که داشت حرف می زد سرشو اورد بالا و گفت اع ا. ت تویی یکدفعه دیدم صدای افتادن یه چیزی امد

فکر کنم مسخره بود به بزرگیه خودتون ببخشید🙏🙏🙏😓😓لطفا نظرتون روهم بگین ممنون که داستانمو خوندین ارمی های گوگل مگولی بای بای😗😗