طاووس خشمگین(پارت ۱)

از زبان ناتالی:(دوسال هست که دختر کفش دوزکی و گربه ی سیاه گابریل رو کشتن.باورم نمیشه ادرین گربه ی سیاه باشه و حتی پدرش رو با دست های خودش بکشه.الان ادرین و مرینت باهم نامزد کردند و ادین از خونه ی اگراست ها رفته.من باید اون دوتا معجزه اسا رو بگیرم تا بتونم ارزوی گابریل رو انجام بدم.زنده شدن امیلی.نمیدونم باید امیلس رو زنده کنم یا گابریل.من نمیدونم باید چیکار کنم.) از زبان دوسو:(بانو ناتالی مطمئنم جناب اگراست میخواستند که امیلی زنده بشه.بهتره بد به دلتون راه ندید.) (دوسو پرهای من رو اماده کن) از زبان مایورا:(دارم یک احساس منفی عجیب میگیرم.انگار خیلی دوره.ولی از رگ گردنم هم بهم نزدیک تره.

فهمیدم.اون از فضا میاد.اموک من به اندازه ی کافی قوی نیست.) (نورو.دوسو.ترکیب شید) (حالا من طاووس شرورم.اموک زیبای من.خودت که راه رو میدونی.پر بزن اکومای شرور من و اون قلب شکسته رو شرور کن)

از زبان مرینت:(ادرین.چیشده؟) از زبان ادرین:(دوسال پیش.من هیچی نمیدونستم.حالا باید توی یک روز برای دو نفر دلم تنگ بشه.مرینت من نباید اون کار رو میکردم.) از زبان مرینت:(اره درسته.یکم سخت گرفتی.ولی خب ادم که نمیتونه جبوی احساتش رو بگیره.) ادرین گفت:(نمیدونم.ولی ما بعد از این همه ضحمت هم نتونستیم معجزه گر پروانه رو بگیریم.) از زبان مرینت:(ولی عیب نداره ما میگیریمش.هم پروانه هم طاووس.نباید نگران باشی.)

از زبان طاووس شرور:(اواران.تو عشقت رو از دست دادی.من بهت قدرتی میدم که بتونی همه ی عشق هارو دشمن کنی.اما در عوض ازت جعبه ی معجزه گر ها و معجزه اسای دختر کفش دوزکی و گربه ی سیاه رو میخواهم.) از زبان اواران:(بس پرش به من طاووس شرور.)

از زبان مرینت:(ادرین بیا اینجا رو ببین!) از زبان ادرین:(چیشده؟!؟!؟) از زبان نادیا شماک(البته توی اخبار تلوزیون):(گیج نشید.این فقط یک اخباره.من نادیا شاماک هستم و زنده براتون از حمله ی یک شرور برنامه ضبط میکنم.ناواران یک شرور قصت تبدیل کردن اینجا به یک خرابه داره.امید واریم که دختر کفش دوزکی و گربه ی سیاه هرچه زود تر به اینجا برسن.)

از زبان دختر کفش دوزکی:(امکان نداره معجزه اسای طاووس اینقدر قوی باشه.مطمئنم داره با طرکیب معجزه اسا ی پروانه و طاووس کار میکنه) از زبان گربه ی سیاه:(اره ولی فکر کنم اموکش خیلی قوی بوده که تونسته اونرو درست کنه.) از زبان دختر کفش دوزکی :(چی رو؟) از زبان گربه ی سیاه:(اون رو میگم.اون بالا رو ببین.) رختر کفش دوزکی وحشت زده به یک فضا پیما به از خودش شهاب سنگ های بزرگ پرتاب میکرد نگاه کرد. گردونه ی خوش شانسی پنجه ی برنده. از زبان کفش دوزک:(گربه سیاه با پنجه ی برندت برو اون فضا پیما رو نابود کن.) گربه ی سیاه:)باشه

از زبان طاووس خشمگین:(عالیه.گربه داره میره به سمت فضا پیما.وقتش رسیده که خودم رو نشون بدم.) (نورو دوسو.گسترده شیور) از زبان مایورا:خب به نظرم این جا جایه مناسبیه تا مخفی شم.بعد میرم سراغ نگهبان جدید.یعنی مازرینا.اون اصلا بلد نیست مراقب معجزه اسا ها باشه.راحت میتونم توی دامش بندازم.)

از زبان مایورا:(چیشد؟نهههههههههه.دوباره بدون این که بفهمم شکستم دادن.نهههههههههههه.دفعه ی بعد کفش دوزک.دفعه ی بعد حدفم کشتن ادرینه!!)

از زبان مرینت:(خب کار خیلی اسونی بود.درسته؟) از زبان ادرین:(اره درسته.ولی من فکر میکنم دفعه ی بعد مایورا حمله ی قوی تری خواهد داشت.) مرینت:(درسته.اون مثل ارباب شرارت نیست.ممکنه هر لحظه قوی تر از قبل بشه.همین کار ما رو خیلی سخت تر میکنه.)

خب دوستان.امید وارم از این تست هم خوشتون اومده باشه. از دفعه های بعدی میخواهم هیجانی ترش کنم.تا بعد.خدانگهدار. راستی نظر فراموش نشه.اگه ضحمت نیست.🤗😘😄