

از زبان مرینت:از خواب بلند شدم رفتم حموم حمام کردم و لباسم رابا کمک خدمت کارم پوشیدم (مرینت چون شاهدخت باید خدمت کار داشته باشه مرینت یکی خدمت کار به گفته ی خودش داره که خیلی هم بهش اعتماد داره) با کمک خدمت کارم لباس قرمزم را پوشیدم کفش های فرم را پاک کردم موهام را مدل گوجه ای کردم برای آرایش یک رژ قرمز با خط چشم و ریمل زدم خیلی خوب بودم (عکس اسلاید لباس مرینت)
بعد رفتم پایین قسمت غذا خوری رفتم و روی صندلی نشستم به همه سلامی کردم آملی :سلام عزیزم مرینت: باحالتی سرد گفتم سلام مانی:سلام مرینت مرینت:سلام گری:سلام مرینت مرینت:سلام بعد شروع به غذا خوردن کردیم

از زبان آدرین:از خواب بلند شدم یک دوش گرفتم و لباس سلطنتی را (عکس اسلاید لباس آدرین ) پوشیدم رفتم پایین تا صبحان صبحانه بخورم ایزی :سلام داداشی آدرین:سلام بر خواهر گرامی بعد صبحانه خوردیم بعد رفتم به اتاق پذیرایی گابریل:آدرین شب میریم خونهی عمو اینا آدرین: باشه پدر بعد رفتم تو اتاقم
مرینت: رفتیم اتاق پذیرایی گری: بچه ها عمو اینا شب میایم اینجا مرینت :باشه پدر و رفتم تو اتاقم رفتم سر گوشیم امروز جلسه ی عکاسی دارم رفتم تو حیاط عکاس اومد جلسه ی خیلی خسته کننده ای بود هی میگفتم این ژست این ژست وقتی تمام شد یک راست رفتم تو اتاقم نهارم تو اتاقم خوردم بعد گرفتم خوابیدم

مرینت:از خواب بیدار شدم دیدم ساعت شش بود عمو اینا ساعت هشت میاد سریع رفتم حمام یک ساعت حمام کردم اومدم بیرون یک ساعت ور رفتن با کمد لباس مناسب را پیدا کردم (یک ساعت نه دو یا سه دقیقه)یک پیران سفید براق پوشیدم کفش نقره ای را پام کردم موهام را باز گذاشتم و دست بندم را گذاشتم تو دستم گردنبند را گذاشتم و گوشواره هام گذاشتم لاک نقره ای هم زدم برای آرایش یک رگ قرمز با ریمل و خط چشم سایه چشم نقره ای زدم خیلی خوشگل شده بودم (عکس اسلاید لباس مرینت)

تا پارت بعد بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود پارت بعدی
باشه فردا هم پارت بعد این و میزارم هم اون یکی داستانو
خوبه
فالویی : بفالو