
امیدوارم خوشتون بیاد😉😊🙃
دست هایش میلرزید ترسی در وجودش پدیدار شده بود؛ به ثمره ی کار خود نگاه کرد. نمی توانست باور کند .....با اینکه در آتش تنفر میسوخت ولی حسی به او غلبه میکرد. نمی دانست کدام را باور کند حس رضایت از انتقام ، حس ترس از خودش یا اون حس قوی ای که آن حس ها را خنثی میکرد .سردش شده بود میلرزید .نمی دانست چه کار کند ...او آن رو کشته بود هنوز نمی توانست باور کند که او را کشته است؛ بهترین دوستش یا شاید بدترین دشمنش !¡در دریای احساساتش غرق شده بود نمی دانست که به کدام حسش اعتماد کند. صدایی شنید: کارت خوب بود ! جواب داد: خفه شو با من حرف نزن !¡
شاید باید به پنج سال پیش برگردیم ؛زمانی که یک بچه ی ۱۰ ساله بیش نبود .لبخند به لب داشت ولی نمی دانست دیگر کسی نمی تواند آن لبخند زیبا را روی صورتش ببیند . مادرش صدایش کرد: کاملیا زود باش تنبل بلند شو !مدرسه ات دیر میشود !¡ همچون اسمش گلی بود در فصل بهار، چهره اش همه را به یاد زیبایی بهار می انداخت . کاملیا: مامان مارگریت خوابم می آید، ولم کن ! مارگریت: اوه عزیزم امروز مگه روز اول مدرسه ات نیست ؟ مگه عاشق مدرسه نبودی؟ کاملیا از جایش پرید و بلند شد . کاملیا: وای یادم رفته بود امروز روز اول مدرسه است . یار دیرینه ی من! مارگریت: یار دیرینه! و با هم خندیدند
نفس عمیق کشید و چشم هایش را بست . به صدای باد گوش کرد دیگه هیچ استرسی نداشت . خیلی محکم و استوار و با اعتماد به نفس وارد مدرسه شد . اولین بار بود که به این مدرسه می آمد .مدرسه ی زیبایی بود .عاشق مدرسه بود بر خلاف بچه های دیگه از ریاضی ،ادبیات و ...لذت میبرد ؛ اما نمی دانست که به زودی از آنها متنفر میشود از زندگی اش متنفر میشود . همه ی این ها شروع داستان زندگیش هستند اما ماجرا به این سادگی نیست!¡
در حالی که به سمت کلاس حرکت میکرد یک دختر توجه او را جلب کرد . دختری با موهای بلوند و بلند و با چشمانی به قرمزی گل رز ...دخترک هم متوجه کاملیا شد و به سمت او آمد. دخترک گفت: سلام من ونوس هستم تازه به این مدرسه آمدی؟ کاملیا: سلام ونوس من کاملیا هستم. بله درسته! من امسال به این مدرسه آمدم. ونوس: چه اسم زیبایی معنی اسمت چیه؟ کاملیا: ممنون اسم تو هم زیباست ! معنی اسم من"گلی درشت و زیبا به رنگ سفید و صورتی که در بهار ظاهر میشود." هستش . ونوس: واقعا اسمت بهت میاد موهای مشکی که داری و به علاوه چشمانی که به رنگ آبی آسمان داری خیلی زیباست . همینطور صورت مهربان و خنده ی شیرینت من رو به یاد فصل بهار می اندازد ! کاملیا: وای واقعا ممنونم. معنی اسم تو چیه؟
ونوس: اسم من یعنی الهه ی زیبایی! کاملیا: چه اسم زیبایی😍 میشه با هم دوست بشیم؟ ونوس: چرا که نه
کاملیا خیلی خوشحال بود ولی افسوس که این خوشحالی دائمی نیست . از نظر کاملیا امروز روز خیلی عالی بود . وارد خانه شد . کاملیا: مامان مارگریت من اومدم . ولی با صحنه ای که دید خشکش زد ...
این داستان ادامه دارد.....
این داستان یه داستان ماجراجویانه ، پیچیده ، کمی غمگین و این که این داستان اصلا عاشقانه نیست
متاسفم این پارت کم بود اگر دوست داشتید پارت بعد رو هم میذارم🧡
خداحافظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
باحال بود
ممنون
جدا چرا همه منو با پسرا اشتب میگیرن؟؟؟؟ با یکی دوست شدم گفت پسری؟ گفتم نه برگاش ریخت😐😂😭من برم محو شم بای
واقعا؟
عجب😐😅
منم همینم کلا نمیدونم چرا میگن دروغ نگو پسری اقا من دخترم
نوسنده جان
اسمتو بکن نوشتم
اسکیرین شات جاذبه صفر درجه که تو برسیه رو بزار عکس پروفایلت
تا باور کنن
و گرنه خودمو از پنجره پرت میکنم پایین از دست تارا یا ریل سابق
ساری عصبانی میشود😐🤐
واقعا نمیدونم چی بگم
خوب می نویسم؟
از نظر خودم خوب نیست😐🤦🏻♀️
پَ نه پَ بد مینیویسی
تا این حرفتو پس نگیری آروم نمیگیگیریم😂😁😠
این قسمت: ساری عصبانی میشود😂
اونم بیش از حد
آقا من اشتباه کردم اینو گفتم
ممنون بهار
ممنون ساری😊
جرئت ندارم دیگه بگم😕
تا جاذبه صفر درجه نبینیم آروم نمیگیگیریم
😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒
منم
تا جاذبه صفر درجه نبینیم آروم نمیگیگیریم
😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒
نوشتم
نوشتم
نوشتم
نوشتم
نوشتم
نوشتممممممم
انجمن جاذبه ی صفر درجه شروع میشود نویسنده:تا سه روز دیگر ما به شما حمله میکنیم مواظب خودتون باشید چون رگباری نابودتان میکنیم
به جان تو نوشته ول کن
خب تو برسیه دیگه
مال منم عشق و طمع تو برسیه(اه سورپرایز بودا گند زدم)
در کل ولش کن بنده خدارو کشتینش
از پشت گوشی(حالا تبلت لپتاپ چمیدونم) هم کشتینش
یه سوال
اصلا این داستانه راجع به چه انیمیشنی بود؟
هیچ انیمیشنی
داستانی بود که بر اساس تخیلاتم نوشتم
اهان
قشنگ بود
ممنون
عالی بود آفرین
خیلی با احساس می نویسی😍
ممنون:)
❤❤
عاشق داستانت شدم خیلی زیبا و یکم غم انگیز بود
ممنون
ریل جان
چرا پوکر میدی؟
عه
روانیم کردی
عالییییییییییییی بود
ممنون
ریل با من قهره😅
به خاطر جاذبه صفر درجه
خودت چه احساسی داری در مورد جاذب....... ها ؟
روانی شدم از بس صبر کردم😐
ریل تا جاذبه صفر درجه منتشر بشه
میتونی داستان سایه شب رو توی وبلاگم بخونی
چند پارت رو گذاشتم
اسم وبلاگم دنیای داستان اسم خودمم نویسنده داستان
نموخوام😑
سایه شب رو هرچی گشتم پیدانکردم
این داستان رو توی وبلاگم نوشتم
سرچ کن بلاگفا
بعد برو توش
توی بلاگفا سرچ کن آبشار جاذبه
دنیای داستان برای منه
منننن جاذبه صفر درجه میخواااممم
نوشتم تو بررسیه
وایییی محشر بود نویسنده جونم بی صبرانه منتظر پارت بعدیم 😍😍💙💙💙💙💙
ممنون شانا😁
دومین نفر ،، عالی بود
جالب بود
نمی تونم تا پارت بعد منتظر باشم
ممنون خوشحالم دوست داشتی