زندگی عجیب ۲

لطفا از این داستان هم حمایت کنین ممنون 🥺❤❤❤

آنچه گذشت: کوک : ببین اینم فهمید من بدبخت از دست تو چه میکشم 😌😌 ا/ت : اگه دوست داری با اون موهای دختر کشت خداحافظی کنی یه کلمه دیگه بگو تا پدرتو در بیارم 😑😑 کوک : مدرسه دیر میشه مگر نه خودم نشونت میدادم 😐😑 ا/ت : راست میگی زود باش دیر شد من میرم لباس عوض کنم بعد رفتم اتاقم و یه تیپ خوشگل زدم

و بعد از اتاق آمدم بیرونو رفتم پایین کوک : اووو خواهرم چه خوشتیپ شده 😎😂😂 الحق که به خودم رفتی بزنم به تخته 😂😂 ا/ت : به جای این شیرین بازی ها بهتره بریم تا مون کوت پدر منو در نیاورده کوک : باشه بابا آروم باش بیا بریم 😂😂 ا/ت : بعد توی راه دو تا سه تا سیمیت گرفتم یکی رو دادم به کوک و دوتای دیگر رو برای خودمو مون کوت نگه داشتم

بلاخره سیدیم به مدرسه رفتم کیفم رو گذاشتم و سیمیت ها رو برداشتم به سمت حیاط پشتی رفتم یهو یه دستی منو کشید کمک 😫😫😫 مون کوت : ساکت بابا منم گوشم ترکید🤦‍♀️🤦‍♀️است: مگه مرض داری آدمو اینجوری میکنی 😐 مون کوت : آره دارم 😑 ا/ت : حالا این چیز خیلی مهم چیه که به خاطرش منو میخواستی بکشی 🙄 مون کوت : بیا راه بریم همین جوری میگم ا/ت : باشه پس بیا این سیمت ها هم بخوریم مون کوت : اوکی بعد داشتیم با ا/ت راه میرفتیم ا/ت : خوب حالا غضیه چیه ؟

مون کوت : ۱، مسابقات چند روز دیگه شروع میشه و ما باید خودمونو آماده کنیم ا/ت : به خاطر همین قسط جونمو داشتی 😑😑😑 مون کوت : اگه دو دقیقه بتمرگی ( فکر کنم میدونید بتمرگی یعنی ساکت باش ولی بازم گفتم ) حرفم رو کامل میگم 😑😑 خب داشتم میگفتم ۲، دیشب وقتی داشتم توی جنگل قدم میزدم یه چیز عجیب دیدم توی آسمون که مثل انفجار بود و بعد همه درختا لرزیدند و حیوانات هم یه جورایی و از اون جایی که تو میتونی با حیوانات ارتباط بر قرار کنی گفتم شاید بتونی با من بیای و ببینیم ا/ت : این خیلی عجیبه آره حتما بعد از مسابقات یا قبلش باید بیایم و اینو بفهمیم

مون کوت : باشه حالا بیا بریم سر کلاس تا خانم کلمون نکنده ا/ت : اوهوم بعد رفتیم سر کلاس خوشبختانه زود رسیده بودیم کوک هم پیش اون ۶ تا پسر تو مخ بود ( به پسرای من توهین کنی کلتو میکنم 😐😐 البته نیازی به من نیست چون آجی ها پدرتو زود تر از من در میارن ا/ت : من موندم اینا چرا انقدر برات مهمن 🤨🤨 نویسنده : مناسب سنت نیست که بدونی 😌😌 ا/ت : تو که کلاس هفتمی چرا چرت میگی 😑😑 نویسنده : داستان دیر شد 🙄🙄🙄 ) بعد با مون کوت رفتیم سر میزمون و خانم آمد مگا : ( مگا یکی از معلم ها هست ) خب بچه ها راستش برای مسابقات امسال یه تغییراتی ایجاد شده و شما باید ......

خب لایک و کامنت یادتون نره لطفا حمایت کنید و ناظر عزیز لطفا منتشر کن 🥺🥺🥺❤❤❤❤