
خب چون چالش میزارم شرکت نمیکنین پس شرایط میزارم برای پارت بعد ۳۰ مرتبه انجام ۷ تا لایک ۵۰ تا کامنت

همه نگاه ها جذب ما بود که یهو یه فکری تو مغزم جرقه زد اگه آدرینا تنهایی همه لباس هارو بپوشه با کلی مدل موی و آرایش مختلف تا یک قرن طول میکشه چی میشه همه دخترا یکی رو بپوشن اونطوری عادلانه هم میشه و عکسا خوشگل میشه سریع رفتم تو اون اتاق همه دخترا نشسته بودن و داشتن حرف میزدن که دو تا دست زدم و چرخیدن سمت من..........مرینت:خب دخترا میخوام شما هم توی عکس باشین..........میلن:وات؟؟؟........مرینت:اومایگاد.......عه شدم مثل ادرینا😶...........میلن:یکی کم بود شد دوتا🙄...........مرینت:حرف نباشه..........=سریع رفتم سمت لباسا واسه هر کس یه لباس دادم تا بپوشه حتی به لایلا هم دادم😐(عکس اسلاید)...........در آخر یه لباس قرمز کوتاه که یقه اش سیاه بود و از گردن بسته میشد باقی مونده آلیا که آماده شده بود اومد سمت من و لباس رو جلوی من گرفت و یه لبخند زد و هلم داد تو رختکن و گفت اینو بپوشم به سمت آینه چرخیدم واقعا بهم میومد پس سریع پوشیدمش...........وقتی از رختکن اومدم بیرون هر چی آرایشگر بود اونایی هم که داشتن آرایش میشدن یا موهاشون درست میشد و اونایی که آماده بودن سمت من با تعجب چرخیدن و دهنشون کامل باز موند رفتم و جلوی یکی از آینه ها نشستم و گفتم موهامو گوجه ای کنن که آلیا اومد........آلیا:خیلی بهت میاد دختر خودم موهاتو درست میکنم........مرینت:مرسی مگه بلدی؟؟؟.........آلیا:مثل اینکه منو دست به کم گرفتی............
از زبان آدرین............مرینتم فرستادم رفت تا آدرینا رو نجات بده آخرین بار کاگامی رو فرستاده بودم تا نجاتش بده که موفق هم شده بود دستامو گذاشتم تو جیب شلوارم و رفتم تا اوضاع رو چک کنم که ببینم مبادا طرح های شرکت های دیگه جلو بزنه سرم بد جوری درد میکرد به ساعت نگاه کردم نزدیکای ۱۲:۴۳ بود از وقت قرصام گذشته لعنت به این زندگی که از این سن مجبوری کلی قرص بخوری رفتم تو آبدار خونه و قرصام رو از جیبم برداشتم و خوردم نمیدونم کی از شر این مزاحما راحت میشم از اونجا خارج شدم داشتم میرفتم که صدای لایلا رو از یه گوشه شنیدم انگار داشت با تلفن حرف میزد نمیدونم اونی که پشت تلفن بود کی بود.........لایلا:تو چی داری میگی؟؟؟ آخه مرد حسابی آدم نصف شب میاد؟؟؟..................لایلا:الان من چطوری کیف آدرینا رو کش برم؟؟؟...................لایلا:باشه یه فکری به حالش می.........صبر کن کی اونجاست؟؟؟؟؟..............=انگار متوجهم شد سریع پا تند کردم و از اونجا دور شدم یعنی داشت از چی حرف میزد کی پشت تلفن بود چرا میخواد کیف آدرینا رو کش بره؟؟؟ نکنه بابا بود و داشت چغولی منو میکرد از بچگی همه منو چغولی میکردن و هیچکس با آدرینا کاری نداشت............آدرینا:چون آدرینا دختر خوبیه!!!..........آدرین:ذهنمو میخونی؟؟؟...........آدرینا:اون تیکه آخرو بلند گفتی..........آدرین:ممکنه راستی خوشگل شدی...........آدرینا:مرسی........آدرین:شدی ارواح سیاه..........آدرینا:ها ها بی مزه..........
آدرین:حالا چرا جلو من مثل جن ضاهر میشی؟؟؟.........آدرینا:دلم میخواد سربه سرت بزارم............آدرین:برو عکاسیت دیر میشه..........آدرینا:میخوام تو هم تو عکس باشی.............آدرین:اونوقت چطوری؟؟؟...........آدرینا دستش که پشتش بود رو بیرون آورد و به کت شلوار تو دستش خیره شدم...........آدرین:اینو کجات قایم کرده بودی؟؟؟...........آدرینا:هجی مجی یا ترجی😏..............آدرین:باشه بده بیاد..........=کت شلوار رو از دستش گرفتم بعد یه لبخند پیروزی زد و دنباله اش رو با دستش برداشت و رفت منم رفتم تو رختکن مردونه و کت شلوار رو پوشیدم..............کت شلوار خوبی بود یه کت و شلوار مشکی با یه دستمال جیبی سبز یه پیرهن سفید کفش چرم براق یه کراوات سبز هم داشت ولی از شانس بد من خودم کراوات بستن بلد نیستم برای همین هیچوقت نمیبستم ولی الان مجبورم ببینم آدرینا بلده ببنده راه افتادم که چشمم به همه دخترای شرکت افتاد که طرح های مرینت رو پوشیده بودن و داشتم عکس برداری میکردن که یه نفر باهام از پشت برخود کرد چرخیدم و از کمر گرفتمش و نزاشتم بیوفته دیدم مرینته خیلی خوشگل شده بود یه لباس کوتاه قرمز که یقه اش سیاه بود و از گردن بسته میشد با کفش قرمز سرش انگار گیج میرفت............
از زبان مرینت:...........کار آلیا فوق العاده بود موهام خیلی خوشگل شده همه با هم رضایت دادیم بریم بیرون همه دخترا رو به سمت اتاق عکس برداری فرستادم یهو خودم دستبند یادم رفت برگشتم یه دستبند ساده قرمز بستم و به سمت بقیه حرکت کردم نگاهم پی دستبند بود که با کله رفتم تو یه دیوار که انگار منو گرفت دیوار که دست نداره منو بگیره گیج رفتن سرم که تموم شد دیدم اون دیوار آدرین بود چرا اینطوری بهم زل زده آدم ندیده که با نور فلاش دوربینی که به چشممون اثابت کرد چرخیدیم به اون سمت عکاس یه عکس ازمون گرفت آدرینا هم کنارش بود و با یه لبخند دندون نما دو تا شست دستاشو به نشونه لایک بالا آورد سریع از آدرین فاصله گرفتم و سرو وضعم رو درست کردم که اون عکاس انگلیسی گفت...........It was a really great photo(ترجمه:واقعا عکس فوق العاده ای شد)............منم فهمیدم چی گفت و از خجالت سرخ شدم انگار این پسره اهد خیالشم نبود تو یه دستش کراوات بود و اونیکی دستش تو جیب شلوارش بود...........آدرینا:نمیخواین عکس برداری کنین؟؟؟...........آدرین:خب چیزه.............=کراواتش رو سمت آدرینا گرفت...........آدرینا:شرمنده از کراوات بستن معذوریم..........آدرین:اوف........=رفتم جلو و کراوات رو از دستش گاپیدم و رفتم جلوش یقه پیرهنش رو دادم بالا و مشغول بستن کراوات شدم اصلا به چشاش و بقیه نگاه نکردم حس میکردم تو دوربین همه حتی آدرین زوم شدم.............بالاخره تموم شد و کشیدم کنار...........آدرین:ممنون..........مرینت:خواهش............

من با بعضی از دخترا عکس انداختم بعد گفتن نوبت آدرین هست ولی گفتن با یه دختر که عصبی شدم نمیدونم چرا اگه آدرینا بود اشکالی نداشت چون خواهرشه ولی این عکاس بیشعور گفت تابلوئه که خواهرشه که انگار لایلا میخواست داوطلب بشه که یهو دست خودم نبود پریدم بغل آدرین و بلند گفتم..........مرینت:من هستم..........همه😧😧😧😧 لایلا:🤯🤯🤯آدرین:😧🤯........مرینت بعد از فهمیدن کارش:😳😳😳 آدرینا:😁😁😁😸...........آدرینا:خب عالیه همه برید اونور نورو کم کنید..........=اومد دستای منو دور گردن آدرین و دستای اونو دور کمر من گذاشت و گفت...........آدرینا:فیلم بازی کردنتون خوب باشه ها............آدرینت:الان باید چیکار کنیم؟؟؟............آدرینا:💏............آدرینت:وات🤯🤯🤯..........عکاس:Be early(ترجمه:زود باشین)..............یه نفس عمیق کشیدم اینم از خدا خواسته چشماشو بست منم بستم دستم رو روی صورتش گذاشتم و (عکس اسلاید🤭).............بعد تموم شدن عکسا به سمت اون اتاق حرکت کردیم تا لباس هامون رو عوض کنیم بقیه دخترا زود عوض کردن و اومدن بیرون که صدای جیغ یه دختر از داخل اومد.........مرینت:چیشده؟؟؟..........آدرین:آدریناست...........مرینت:وای نه............آدرین:نگران نباش حتما موش دیده...........
سریع رفتیم داخل لباساشو عوض کرده بود و با وحشت به کیف تو دستش نگاه میکرد............مرینت:خاک عالم به سرم چیشده؟؟؟............آدرینا:نه نه نه نه برش داشتن.........آدرین:چیرو برداشتن؟؟؟............=رفتم جلو کیف رو از دستش گرفتم اسلحه نبود برداشتن............مرینت:اواو........آدرین:میشه توضیح بدین چی شده ؟؟؟...........آدرینا:من که دیگه رد دادم...........=میخواست بره بیرون که آدرین بازوش رو گرفت و آرنجش رو داد بالا بعد انگشتشو زد روی دستش که اون لباسی که استتار کرده بود پدیدار شد............آدرین:هنوز ازش استفاده میکنی............آدرینا:استفاده کردن یا نکردن من به تو ربطی نداره من مثل تو جا نمیزنم...........آدرین:ولی قول داده بودی..............آدرینا:از تاریخ قرار دادمون گذشته............آدرین:نمیدونی به خاطر این چه اتفاقی افتاد؟؟؟...........آدرینا:تقصیر خودش بود که نپوشیده بودش............آدرین:از کجا میدونی که نپوشیده بود؟؟؟..............آدرینا:چون اگه این لباسا تنت باشه تریلی هم بیوفته روت هیجیت نمیشه............آدرین:هر چی میخوای خیال کن.............آدرینا:میکنم.........=دستشو کشید بیرون و انگشتشو دوباره به اون نقطه زد که لباسش استتار کرد و رفت.......منم که تا اونموقه گیج حرفاشون بودم که آدرین چرخید سمت من که منم منظورشو فهمیدم..........
مرینت:باشه بشین برات توضیح بدم..........=اومد نشست و منم کنارش نشستم و بعد شروع کردم............مرینت:خب من تو ۳ سالگیم مادرم رو از دست دادم پدرم هم که صبح میرفت و شب ها میومد تصمیم گرفت ازدواج کنه که من تنها نباشم یه خانمی که همسرش فوت کرده بوده با یه پسر بچه پنج ساله کم کم به اون خانم وابسته شدم واسم مثل یه مادر بود فکر میکرد نمیدونم مادر واقعیم نیست ولی من میدونستم خیلی وقت گذشت که من فهمیدم اون پسره روم نظر داره آخر تو پانزده سالگیم اون دو تا رفتن بیرون خواست(شروع کرد به گریه کردن).........آدرین:فهمیدم بعدش............مرینت:منم اجازه ندادم و با یه چاقو زدمش فکر کردم مرده برای همین فرار کردم که توسط پلیس دستگیر شدم و به جرم قتل سه سال رفتم به زندان و قتی هم که اومدم بیرون شنیدم پدرم رو از دست دادم(گریم شدید تر شد).........=گریم شدیدتر شد دستامو گذاشتم جلو صورتم و سرمو خم کردم تا کسی گریه هامو نبینه که تو یه آغوش گرم فرو رفتم اون آغوش بهم آرامش داد آرامشی که فقط پدرم بهم میداد وقتی رفت دیگه کسی از این آغوشا بهم نمیداد منم خودم رو تو اون آغوش گرم با ابر هایی که همیشه آماده باریدن هستن خالی کردم.............
در ادامه.............هه فکر کردی با اون میتونی منو از پا در بیاری...........از من چی میخوای اینا چیه؟؟؟...............خودت ببین............حالا نظرت درباره مرینت خانومتون چیه؟؟؟؟..............خب لایک و کامنت و فالو یادتون نره فالو = فالو
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خوب
مرس
عالییییییی
سپاس
ادامه بده ادامه بده ادامه بده ادامه بده
چشم مینویسم
عالی بود تورو خدا ادامه بده من عاشق داستانت هستم
باشه مینویسم نظر لطف شماست
اجی جون خوبی؟😢
سلام آجی مرسی
تو خوبی؟
بی نظیررررررررر بود
یپاس
محشررررررربود
تنکس
عالییییییییی بود
مرسی
ممممههههههشششر
تنکس
عالییی بوددد .............فقط یک تیکه اش و نفهمیدم
کجاش؟؟؟