
های گاییز هو ار یو
دیگه نمیخواستم خانواده ام را ببینم میبل نگاهم کرد دیپر ما تنها هستیم بهش گفتم نه ما هم را داریم میبل نگاهم کرد و گفت خوشحالم که دارمت گفتم منم حالم خوب نبود...........همان موقع در معماکده:استنلی گفت یعنی الان انها مثل بیلند گفتم اره استنلی گفت اونا عسلی های من بودن چی شدگفتم فرار کردن سمت جنگل دیگه ندیدمشون دیپر سرم داد زد تو عموی من نیستی اقای پاینز گفت من یک پاینز نیستم و بعد بع سمت مجسمه دویدند
میبل و دیپر بالاخره به به بیل دست دادند دیپر گفت میبل میبل گفت بله دیپر گفت از این به بعد دنیا خراب میشه؟ میبل گفت من دیگه اهمیت نمیدم نگاه کن مجسمه شکست از زبان فورد اون دختر و پسر مجسمه را شکستند دویدم سمت مجسمه ولی انها اونجا نبودند صدایی داخل مغزم بود با حالت ناراحت گفت سلام اقای پاینز جیغ زدم دیپر بیا بیرون گفت نیام چی میشه نمیدونستم چی میشه دیپر دیگه دیپر قبلی نبود میبل بدو اومد گفت دیپر پیداش گردم دیپر هم گفت واقعا می دونستم دنبال راه فرار از ابشار جاذبه هستند دیپر و میبل ناپدید شدن و جلو چشمم به صورت واقعی ضاهر شدن خواستم دیپر رو خفه کنم که نگام کرد و گفت میدونی چیه؟ گفتم چیه گفت از تو متنفرم از همتون متنفرم میبل نگاهی به دیپر انداخت و گفت منم موافقم تو داری رو مخمون اسکی میری
میبل و دیپر بالاخره به به بیل دست دادند دیپر گفت میبل میبل گفت بله دیپر گفت از این به بعد دنیا خراب میشه؟ میبل گفت من دیگه اهمیت نمیدم نگاه کن مجسمه شکست از زبان فورد اون دختر و پسر مجسمه را شکستند دویدم سمت مجسمه ولی انها اونجا نبودند صدایی داخل مغزم بود با حالت ناراحت گفت سلام اقای پاینز جیغ زدم دیپر بیا بیرون گفت نیام چی میشه نمیدونستم چی میشه دیپر دیگه دیپر قبلی نبود میبل بدو اومد گفت دیپر پیداش گردم دیپر هم گفت واقعا می دونستم دنبال راه فرار از ابشار جاذبه هستند دیپر و میبل ناپدید شدن و جلو چشمم به صورت واقعی ضاهر شدن خواستم دیپر رو خفه کنم که نگام کرد و گفت میدونی چیه؟ گفتم چیه گفت از تو متنفرم از همتون متنفرم میبل نگاهی به دیپر انداخت و گفت منم موافقم تو داری رو مخمون اسکی میری
وای خدا صدتا بیل هم به گرد پای اینها نمیرسه اول فکر میکردم میخوان با اون همکاری کنن ولی وقتی بیل بیرون اومد فهمیدم اون با ارامش گفت سلام فورد جونم سلام دوقلو های پاینز دیپر سرش داد میزنه خفه شو بیل احمق میبل اونو بده به من میبل یک طناب پرت میکنه و میگه بگیر دیپی جونم بیل میگه چیشد ولی یکدفعه گیر طناب میوفته دیپر با یه بشکن بیل را در شیشه میکنه و شیشه رو میگیره و بی اعتنا میره
می توانستم ا
ساس کنم دیپر تبدیل به ادمی بی احساس شده از زبان دیپر دیگه هیچی برام اهمیت نداشت میبل و خودم مهم بودیم توی جنگل نشستیم از میبل پرسیدم ما باید خونه داشته باشیم اگر بخوام اینو تو بگی چی م یگی میبل پوزخندی زد و گفت عمارت نورس ورس رو میخواهم
دیپر گفت باشه خواهری بیل را ازاد کرد بیل باعصبانیت گفت درخت کاج داری چیکار میکنی دیپر خشمگین گفت به من نگو درخت کاج بیل احمق حقش را نداری حا لا هم پوزش بطلب و خنده ای شیطانی کرد
بیل گفت نمیگم دیپر خندید نمیگی هان از زبان بیل احساس کردم دارم بیهوش میشم اون کاج نبود نمادش عوض شده بود همیشه ستاره ای ابی میدیدم کاج رفته بود دیپر نبود اما دیگه داشتم بیهوش میشدم که گفتم غلطی
دیپر خندید حالم بهتر شد گفتم چی میخوای ولی سر کلمه ارباب موندم ولی گفتم ارباب پاینز ناگهان دیپر جلو اومد گفت چی گفتی گفتم پاینز دیپر داد زد احمق به من نگو پاینز بگو دیپر گفتم چشمگفت امارت نورس ورست خواهرم باهات میاد بیل گفت چی چرا گفت خواهرم خواست
باااااااااااااایییییییییییییی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اممم واقعا گیج کننده بود من هیچ هیچی نفهمیدم 🤯