اولین داستانمه امیدوارم خوشتون بیاد نظر فراموش نشه😘
اول یه توضیح بدم😁 شما و دوستت تنهایی برای درس خوندن اومدین سئول کره شما خیلی پولدارین تو و دوستت یه خونه ی بزرگ تو کره گرفتین و درستون و میخونین ولی برای اینکه حوصلتون سر میره و دوس دارین شاغل باشین یه آرایشگاه زدین چون تو ایران دوره ی ارایشگری دیده بودین ولی چون عاشق کتاب و فضای کتابخونه ای کتابدار یه کتابخونه ی بزرگی که بعد دانشگاه میری اونجا و تا ساعت ۵ وایمیسی بعدش میری آرایشگاه کار میکنی آرمی و بیلینک دو آتیشه هستین
قیافه ی تو:موهای خیلی بلند مشکی داری با چشمای درشت سبز و پررنگ قد بلندپوست سفید لب قلوه ای و دماغ عروسکی و ۲۱ سالته و قیافه ی دوستت:موهای بلند قهوه ای و چشمای درشت مشکی پوست سفید و لب متوسط و دماغ عروسکی اونم ۲۱ سالشه
:《 ا/ت بلندد شووو دانشگاه دیر شد خرسسس بهتمیگم ساعت ۳ صبح نخواب زودتر بخواب کو گوش شنوا؟》دوستت آریانا بود با لحن خوابالو گفتی:《اریانا بذار بخوابم》و دوباره میخوابی آریانا چند بار تکونت میده و میبینه که بیدار نمیشی پا میشه میره
و تو دوباره با خیال راحت میگیری میخوابی که یدفعه با احساس لرز و خیس شدن از خواب میپری و میبینی آریانا با خنده ی شیطانی و یه پارچ خالی تو دستش وایساده بالا سرت به خودت میای میبینی کل هیکلت خیس شده با عصبانیت پا میشی و داد میکشی:《بیشورررز خیسم کردییییی اگه دستم بهت برسه》 و میدویی دنبالش حالا هی اون بدو هی تو بدو😂
بالاخره میگیریش و میفتی روش و تا میخوره میزنیش آریانا:《ایی ا/ت غلط کردم به خدا ببخشید》بالاخره ولش میکنی اریانا:《ساعت و نگاه کننننن بدو حاضر شو دیگه تنبلل》 میدویی تو اتاق
یه لباس لیمویی شیک و عروسکی میپوشی با یه شلوار جین سفید و یه گل سرر سفیدم میزنی به موهات و کفش اسپرت لیمویی سفید میپوشی یه برق لب میزنی و کتاب و دفتر و اینارو میذاری تو کیفت و از اتاق میای بیرون
آریانا با یه لباس سورمه ای خوشگل و یه شلوار لی مشکی وایساده دم در میریسمتش و با هم میرین سمت دانشگاه تو:《میگم اریانا بی تی اس فردا کنسرت دارن》آری(مخفف آریانا):《میدونم》تو:《خب نظرت چیه بلیط بگیریم بریم؟》
آری با ذوق میگه:《خوبه به نظرم بریم راستی ا/ت》 تو:《بنال》اری:《بی ادبب مامانم زنگ زد گفت که آرین(داداش آریانا)قراره چند روز بیاد اینجا》 تو:《خب بیاد خوش اومد》 اری:《اخه مگه پس فردا کنسرت نداره بی تی اس؟》
میخواستین از خیابون رد شین میای یه چیزی بگی که یه ماشین با سرعت میاد طرف آری و......
تموم شد نظر بدین تابعدی رو بذارم🙂💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خوب بود
ممنون :)♡
واییییی
عالی بوووووووود
حتما پارت بعدی رو بزار
ولی جای حساس کات کردی😒
مرسییی :)♡
😁😛
آره دیگه بعدش یکی از اعضای بی تی اس نجاتش میده و کم کم عاشق هم میشن و تامام😒
نه کلا فرق داره🙁
وای عالی بود خیلی زیبا بود واقعا از داستانت خوشم اومد لطفا زودتر بعدی را بزار
مرسیی :)
بعدییی
میذارم:)♡