سلام عشقایییییی من
یادم اومد یکی بهم زنگ زده بود سریع گوشیمو برداشتم دیدم مامانه بهش زنگ زدم که با سر حالی جواب داد سلام گل دخترم گفتم سلام مامانی خوبی گفت فداتشم عزیزم منو بابات برگشتیم خونه عزیزم عموت اینا زنگ زدن برای تولد زن عمو آذر میخواد سوپرایز کنه میریم شمال گفتم نمیشه من نیام گفت نوچچچ دیر نکنی بایییی و قطع کرد وایی. نه من ارتامو چیکار کنم به صورت مظلومش نگاه کردم و ناخودآگاه لبخند زدم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
خواهش موکونم
عالییی مثل همیشه خسته نباشی
مرسی عزیزمممم😍😍