لیدی باگ8

1ماه بعد

از زبان لیدی باگ: بعد از گرفتن اکوما من و کت نوار رفتیم بالا پشتبوم به حالت عادی برگشتیم و منظره تماشا کردیم کت بهم گفت این زیبا ترین منظره است مگه نه مرینت من تو خودم بودم ادرین گفت مرینت؟ من گفتم بله بله به گوشم ادرین گفت داری به چی فکر میکنی؟

من گفتم چیز مهمی نیست فقط داشتم به ایندمون فکر میکردم ادرین لبخند زد گفت منم ایندرو دوست دارم ولی بیا از این لحظه هایی که کناره همیم لذت ببریم منم گفتم باشه بعد ادرین اومد نزدیکم منو بغل کرد و لبمو بو*سی*د بعد تبدیل شدیم من رفتم خونه کت نوار باز منو بو*سی*د رفت ساعت8شب بود الیا اونجا بود با خودش میگفت چرا مارینت بیدار نمیشه قول داده بود ساعت 8کتاب ریاضی بهم برگردونه که منو کت نوار اونطوری دید.

فردا صبح....

الیا قضیه رو به همه گفت بچه ها اومدن پیشم گفتن زود باش تعریف کن ببینیم چی شد خخخ من سرخ شده بودم گفتم هی...هیچی الیا گفت واقعا من پس چرا تورو با اون دیدم....ها من یواشکی به ادرین گفتم ادرین کمکککک ادرین فهمید یکم فکر کرد لب خند زد گفت باش پس یکم بیشتر واسمون تعریف کن من اعصبانی شدم زیر لب گفتم بهش خیلی بد جنسی اهههه

همون روز....

شب بعد از گرفتن اکوما من به کت نوار گفتم بیا کنار برج ایفل اونم اومد سری یویوم رو روش انداختم و به نوک برج ایفل بستمش کت نوار داد زد مرینت اینکارو واسه چی میکنی من گفتم به خاطر کار امروزت اون گفت غلت کردم منو بیار پیایین مرینت با تو ام مرینتتتت من ولی تو خودم بودم بعد از ده دقیقه انگوشتر کت چشمک زد بلند گفت بانوی من الان به حالت عادی برمیگردم تورو خدا منو بیار پایین

م گفتم یه واقعا پس یکم بیشتر برامون توضیح بده خخخخ کت نوار هی میگفت تورو خدا تورو خدا اون به حالت عادی اومد ولی من هیچ واکنشی نشون ندادم همینطوری یه جا وایساده بودم ادرین هم که همینطوری گریه میکرد

من تا صبح زود نگهش داشتم بلک هم هی میخندید و پنیر میخورد میگفت به ادرین تا تو باشی بانوتو تو دردسر نندازی منم گفتم افرین بلک بعد فردا که بالاخره ازادش کردم اومد با گریه بغلم کرد گفت بانوی من دیگه این کار با من نکن منم گفتم باشه به شرتی که تو دیگه از اون غلطا نکنی اونم قبول کرد گفت قول میدم قول قول بعد منو بو*سی*د رفتیم مدرسه

ممنون که تست منو خوندید نظر یادتون نره(کپی ممنوع)