
سلام سلام من اومدم با پارت ششم بریم که بخونیم چون که نظرات پارت بعدی رفتش بالا منم انرژی گرفتم و ۲ تا پارت مینویسم
که یهووو..........از زبان آدرین:داشتیم اون کار رو انجام میدادیم که یهو در اتاق مرینت باز شد و مادر پدر مرینت اومدن بالا و گفتن مرینت کارت داریم که یهو سرجاشون میخکوب شدن
من گفتم :امممممم مرینت میشه توضیح بدی؟؟ گفت:مامان بابا اون جوری که فکر میکنین نیست مامان مرینت گفت:مرینت این کاملاً واضحه دیگه چی رو میخای توضیح بدی ؟؟بابای مرینت و مامانش باهم گفتن:ما خیلی از این کار تو ................خوشحال شدیم(میدونم الان دارین بهم فحش میدین)(راستی الان مرینت ۱۹ سالشه برای همین مادر و پدرش هیچی نگفتن)
من از شدت تعجب هیچی نمیگفتم که مرینت رفت بغل مامان باباش و بغلشون کرد
منم گفتم:خب دیگه منم برم که یهو بابای مرینت اومد و بلندم کرد و گفت:مرینت این کسیه که توی اتاقت همه عکس هاشو داری که منم به دور و برم نگاه کردم و دیدم کل اتاق مرینت دورشون عکس های منه و دورشون قلب کشیده شده .......مرینت گفت:بابا میشه لطفاً بزاریش زمین پدر مرینت گفت:چشم خانوم عاشق پیشه مرینت سرخ سرخ شده بود منم گفتم:ممنونم بانوی من مامان بابای مرینت باهم گفتن:بانوی من؟؟؟منم گفتم:ای وای سوتی دادم مرینت گفت:آدرین بیا بهشون بگیم که ما فقط مرینت و آدرین خالی نیستیم مامان باباش گفتن:منظورتون چیه؟؟
گفتم:مرینت مطمعنی؟؟؟گفت:آره آدرین همون لحظه مرینت گفت:تیکی..... که مامان مرینت اومد جلو و گفت:تیکی دیگه کیه (بعداً میفهمید)گفتم:آدرین باهم دیگه آدرین گفت:چشم مایلیدی .........تیکی اسپاتس آن.........پلگ کلوز اوت....و تبدیل شدیم مامان بابای مرینت دهنشون باز مونده بود لیدیباگ گفت:میدونم ناراحت شدید ولی به هیچ کسی چیزی نگین بابای مرینت دخترشو بغل کرد و گفت:من خیلی خوشحالم .....مامان مرینت گفت:مرینت میشه تبدیل به خودش بشی؟؟مرینت تبدیل به خودش شد و گفت:برای چی که یهو تیکی رفت توی صورت سابین و بغلش کرد گفت:سابین خیلی دلم برات تنگ شده بود ........مرینت دهنش باز مونده بود و گفت:تیکی چرا رفتی بغل مامانم مامان مرینت گفت:چون که منم لیدی باگم
از زبان مرینت:مامانم گفت:میشه گوشوارتو بدی ؟؟منم گوشوارمو دادم و گفتم باشه ولی بعدش به آدرین پسش بدین آدرین توهم حلقت رو بده به من آدرین گفت:چشم مایلیدی و حلقه رو داد دستم منم دستم کردم و گفتم:خب پلگ از الان تا ۲ هفته پیش من میمونی پلگ گفت:ما کمال میل مرینت که یهو مامان مرینت گفت:تیکی اسپاتس آن و تبدیل به لیدی باگ شد و گفت:منم قبلاً لیدی باگ بودم یهو گوشواره هارو در آورد و داد به آدرین و گفت:بیا پسرم آدرین گفت:ممنون و گرفت که یهو...........
آنچه خواهید دید:گوشواره هارو گوشم کردم...............مرینت نه این کارو نکن.............عاشقتم آدرین آگرست...........بالاخره بعد از این همه سال...................اینم شاهکار جدید شدوماثه......... خب تموم شد لایک و کامنت فراموش نشه خداحافظ تا پارت بعدی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
یه ماهه پارت بعدیو نزاشتی چراااا😭😭😭😭😭
الان گذاشتم توی برسی هستش
عهههه یماهه تو بررسیه؟؟؟؟😲😲
بعدییییییییییی لطفاااااااا 🙏
گزاشتم
پارت بعدی رو نمیزاری؟؟
گذاشتم مای لیدی
عالی بود❤️
عالی بود پیشی ادامه بده😍😍😍😍😍
چشم مایلیدی
قربون پیشی