این یه داستانه 😐
یکی نبود یکی بود بجز ممد همه بودن ..........😑
یک شب طوفانی بود ممد تو اتاقش نشسته بود .(دقت کنید نشسته بود دققققققققت کنید 😂)
مادر ممد : ممد اماده شو باید بریم خونه پدرِ پدرِ پدرِ پدرِ پدر جدت 😐 شب یلداس 😐
11 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
چه سمی
زیبا بود😹👌🏻
😂😂😂🤣🤣🤣 وای
چه سمی بود این😂
😂
بسییییی سممممممممممم😂😂😂😂😐😐😐😐
😐❤😂
200نایی شودنت هم مبارک😛
عالی بود
لایک شد
فالویی بفالو
داستان ت خیلی باحال و فان بود 😂
ممنان فالویی گشنگم ❤
پایانش باز بود ک😐😹🥂
ادامشو میزارم 😂
نوشتم ادامشو دیدم نیس داخل تست تو یه تست دیگه میزارم ادامشو 😑❤
جررر خوردم خداااااااا😂😐💔
ممد اینو ببینه اروم نمنی گیگیره😂
بلع بلع خدا بخیر کنه 😑😂
جررر😂
تا اصلاید 3 خوندم فک کنم کاپل ممدو حنا باشع😐😹🥂