
ببخشید دیر شد😓
میا خم شد در چمدونشو باز کرد و ی کتاب ب اسم تاریخ هاگوارتزاز توش در اورد. بعد رو به جیمز و سیریوس کرد و گفت: راستی من شنیدم هاگوارتز 4 تا گروه داره ک هر دانش آموزی تا آخر تحصیلش تو ی گروهه درسته؟ سیریوس با سر تایید کرد و گفت: آره گریفندور ، ریونکلا ، هافلپاف و اسلیترین. همین ک کلمه ی اسلیترین از زبون سیریوس خارج شد جیمز ی حالت عجیبی ب خودش گرف 😒میا ک کنجکاو شده بود پرسید: چرا اینجوری میکنی 🤨 ( عشقم ی خورده صب کن برسی هاگوارتز خودت میفهمی😑«هرچند ک خودتم کم مقصر اتفاقایی ک قراره برات بیافته نیسیتی😁» )
میا – من پرچم اسلیترینو دیدم بنظرم باحاله 🤦🏻♀️در دلش ادامه داد: اینگار قبلن دیدمش...خیلی برام آشناس... و با ب یاد آوردن اون مار نقره ای روش بدنش لرزید اما خداروشکر لرزشش اونقد زیاد نبود ک جیمز و سیریوس بفهمن بیشتر اینگار این قلبش بود ک از وسط نصف نشده بود و تو سینه اش فروریخته بود. با خودش گف: یعنی....یعنی چی ک برام آشناس؟...نه...نه من با اون نسبتی ندارم..نـ.... یک صدای طعنه آمیز او را از این فکر ها در اورد. جیمز با دلخوری و طعنه گف:
چــــــــــــــی؟؟؟ 😳😲( عشدم آروم باش 🤦🏻♀️🤐 حرص نخور برات بده) آخه کدوم احمقی دلش میخواد بره اسلیترین؟ ( عزیزان اسلیترینی ناراحت نشین اینا ی خورده بی تربیتن ولشون کنین ) واقعن ک آخه... سیریوس با ی نصف خنده پرید وسط حرفش گف: وا جیمز بسه دیگه 🤦🏻♂️ این بیچاره ک تقصیری نداره هنو نمیدونه چ کصافتایی میرن اسلیترین ( گفتم ک بی تربیتن 🤐ناظر ت رو ب جدت تایید کن دست من نیس روند داستان اینطوریه آخه) ( بعدشم آقا سیریوس خیالت راحت ب زودی هم میا میفهمه اسلیترینیا چ جورین هم اونا میفهمن شماها چ.......هستین👌🏻🙁)
میا با تعجب و خنده گف: خیله خب خیله اوک شدم 😑👍🏻سیریوس با خنده پرسید: اوک اوک؟ 😁🤦🏻♂️میا ی طوری نگاش کرد 😒بعد ادامه داد: حالا شماها تو کدوم گروه هستین؟ جیمز با غرور گف: معلومه! گریفندور! 💖( هعی کاشکی منم تو گریفندور بودم البته همکلاس پسرت 🥺) میا سر تکان داد. همین ک سیریوس دهنشو باز کرد تا ی چیزی بگه ، در باز شد و ی پسر با قیافه ناز و موهای قهوه ای دورنگ و چشمای قهوی کمرنگ متمایل ب سبز وارد کوپه شد ( اگ میخواین عکسشو ببینین برین تستم «عکس از ریموس لوپین💗 4پرنس گریفندور» رو ببینین البته هنوز منتشر نشده نمد شاید همراه با این تست منتشر بشه اما میزارمش کلا شما منتظر باشین😁
ی وقت نرین بزنین تو گوگل ها چون اینا عکسا جوونی هاش هس که تو هاگوارتز تحصیل میکرد اگ بزنین تو گوگل عکسا بزرگسالیش (دوران هری پاتر) رو میاره) سیریوس دهنشو بست. لبخند زد و گفت: این رفیقمون ریموس لوپینه. جیمز دستشو رو شونه ریموس گذاشت و گف: ریموس این میاست. دانش آموز جدیده. ریموس با تعجب پرسید: یعنی سال اولیه؟ 🤨😲 سیریوس گفت: نه بابا 🤦🏻♂️😁دوسال تو دورمشترانگ درس خونده برا سال سوم اومده هاگوارتز. ریموس گف: آها..عه سلام میا با لبخند دستشو جلو برد تا باهاش دست بده و گف: سلام. همین ک میم رو تلفظ کرد یهو یه قطره آب رو گونش چکید. سیریوس با انگشتای باریک و ظریفش پاکش کرد و با ی نگاه ب سقف گف: سقف نم داره. فک کنم بیرون داره بارون میاد برا همین.... سیریوس حرفش ناقص موند چون متوجه شد ک چهره ی میا عین گچ سفید شده بود. سیریوس با تعجب دوباره دهنشو بست و آب دهنشو قورت داد ( اوخی بچم چند باره میپرین تو حرفش😶😒)
ریموس با نگرانی پرسید: میا چیزی شده؟ میا بدون هیچ حرفی با اندکی لرز رو پاشنه ی پاهاش چرخید و ب پشت سرش نگاه کرد. با عصبانیت ب خودش گف: خاک تو سرت کنن چطور یادت رف در چمدونتو ببندی؟؟ 🤦🏻♀️هر چار نفر با وحشت ب چیزی ک از چمدون بیرون میومد نگاه میکردن 😨😦هیچکس نمیتونست از جاش تکون بخوره. همه میخکوب شده بودن چون اون چیزی که بیرون میومد....
تو پارت بعد میگم چیه 😁اگ لایک و کامنت بدین همین امروز پارت جدیدو مینویسم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام، داستانت عالیه، ادامه بده حتما
عالی بود
فقط خواهش می کنم اسنیپ رو از بدبختی و فلاکت نجات بده و یه سرنوشت درست حسابی براش بنویس که یکم دلمون خنک بشه💕🤸♀️
آره حتما