
اومدم با قسمت آخر این فصل فصل بعدی رو از دست ندید 😉 ( کپی ممنوع )
( نویسنده : ببخشید یه تیکه از قسمت قبل رو یادم رفت الان مینویسمش داستان از پارت 2 شروع میشه ) از زبون لایلا : باورم نمیشه اون چانگ با کل میراکلس ها از اون 3 تا باخت از همشون متنفرم 😠 همون لحظه 2 تا چیز براق رو دیدم که روی زمین رفتم برشون داشتم چی ! میراکلس پروانه و طاووس حتما از لباس چانگ کنده شده با اینا از دست مرینت و لیدی باگ راحت میشم میراکلس طاووس رو برداشتم یه موجود عجیب غریبی اومد بیرون و گفت سلام سرورم اسم من دوسو هست گفتم دوسو ! چه اسم مسخره ای حالا ولش کن تو قرار کلی به من کمک کنی 😏 دوسو پر های منو آماده کن و تبدیل شدم به مایورا ( خب بریم سر داستان)
از زبون مرینت : فردا مرخص میشدم بالاخره 😧 ولی دو تا چیز خیلی فکرم رو مشغول کرده بود : حالا چی ؟ حالا که کل میراکلس ها تو آتیش سوزی نابود شدن چیکار کنیم ؟ دلم برای دنیل تنگ شده بود یادش افتادم گریه کردم که یهو یکی اشکم رو پاک کرد چشمم رو باز کردم دیدم ادرینه هول شدم گفتم تو .... تو از کی اینجایی ببخشید تو فکر بودم نفهمیدم اومدی گفت مرینت داشتی گریه میکردی ! برای چی گفتم هیچی اشک شوق بود گفت اشک شوق ؟!!!! گفتم آره دیگر اشک شوق گفت
مرینت تو دروغ میگی من میفهمم به خاطر دنیله آره ؟ اسم دنیل رو شنیدم بغضم ترکید ادرین رو بغل کردم و گفتم ادرین 😭 من نمیتونم تحمل کنم اون خودش به خاطر من فدا کرد همش تقصیر من من باید جای دنیل باشم 😭😭😭 گفت مرینت لطفا گریه نکن تو گریه کنی منم گریم میگیره تقصیر من بود که نتونستم حواسم به هردوتون باشه اما یه لحظه نمیدونستم چیکار میکنم انگار کنترلم دست خودم نبود سرعت پریدم و تو رو نجات دادم گفتم ادرین ببخشید تو رو هم ناراحت کردم از وقتی اون اتفاق افتاد اصلا هربار یاد دنیل میفتم گریم میگیره گفت اشکالی نداره بانوی من یه دفعه
الیا مث جن با دوربین پرید تو و گفت کی بانوی کیه گفتم خانم کارآگاه پشت در گوش وایساده بودن 😂 گفت نه تازه رسیدم میخواستم بیام تو شنیدم آخرش رو دیگه حالا این قضیه بانوی من چیه ؟ گفتم این آبنبات رو بگیر ول کن 😂😂📍📍 الیا میخواست حرف بزنه که نینو اومد تو و الیا دیگه ول کرد به ادرین نگاه کردم به اخیییییش خاصی تو چشمش بود 😂 نینو گفت هی چطورید بچه ها منو ادرین گفتیم خوبیم و
کلی حرف زدیم و وقتی الیا و نینو رفتن دیدیم نصف شبه ! از زبون ادرین : دیدیم شب شده میخواستم برم که دیدم مرینت ناراحته فکر کنم امشب رو باید پیشش بمونم واقعا ناراحته از اون اتفاق گفتم مرینت شب اینجا میمونم گفت نه نمیخواد اما گفتم چرا خیلی هم میخواد اونم دید اصرار میکنم حرفی نزد و پیشش خوابیدم از زبون مرینت فردا صبح بیدار شدم دیدم تو ب*غ*ل ادرینم از ب*غ*ل ادرین اومدم بیرون و بیدارش کردم و وقتی بهش گفتم اون از خجالت از گوجه هم قرمز تر شده بود 🔴 گفت
مرینت ببخشید گفتم نه تقصیر من بود یهو پرستار اومد تو و گفت آقای اگرست لطفا بیاید و کار های ترخیص خانم اگرست رو انجام میخواستم بگم من خانم اگرست نیستم که ادرین زودتر گفت باشه و با پرستار رفت یعنی اگه دستم بهش برسه 😡 بعد ادرین اومد تو و گفتم که خانم اگرست آره گفت حالا بیچاره پرستار یه چیزی گفت دیگه گفتم باشه و موقع رفتن ادرین گوشواره ام رو داد بهم و گفت بیا مرینت گفتم ممنون و گزاشتم تو گوشم و تیکی اومد بیرون بهش یه ماکارون دادم و رفتیم بیرون که
ادرین گفت مرینت میخوای بریم بستنی اندره گفتم باشه و رفتیم سمت بستنی اندره تو راه پله و تیکی با هم حرف زدن و من و ادرین هم با هم وقتی رسیدیم اندره گفت واو ع*ش*ق*ی نابود نشدنی و قوی رو میبینم اما بین این ع*ش*ق افراد زیادی سعی میکنن سنگ بندازن همزمان گفتیم مثلا کیا بستنی رو داد و گفت این دیگر معجزه ع*ش*ق*ه
بستنی رو گرفتیم و رفتیم نشستیم و شروع کردیم به خوردن و به تیکی و پلگ هم یکم دادیم داشتیم با هم حرف میزدیم که دیدم برای گوشیم پیام اومد لوکا بود ( دوستان لوکا الان 2 ماهه خارجه) نوشته بود : ع*ش*ق*م من 3 روز دیگه برميگردم 3 روز دیگه ساعت 7 روی برج ایفل میبینمت ع*ز*ی*ز*م به ادرین نشونش دادم گفت برو و اونجا بهش بگو که من و تو با همیم گفتم باشه
آنچه در فصل 5 خواهید دید : ادرین : باورم نمیشه داره لوکا رو م*ی*ب*و*س*ه 😡........ مرینت : شمشیر ادرین رو شکستم ...... باورم نمیشه یه اموک ....... ادرین گفت چیه دختره نونوا نمیتونی بهم آسیب بزنی ....... اخی چقدر احساساتی هستی دختره نونوا کتاکلیزم .....مرینت : دیدم یکی دست گزاشت رو شونم بآورم نمیشه اون دنیله ! ادرین : دست هلن رو گرفتم و اونو جلوی مرینت ب*و*س*ی*د*م ...... دنیل : با مرینت زندگی خوبی رو داشتیم .........، چی اونی که رو پل هست و میخواهد بپره مرینته😨 مرینت : من نمیتونم بدون ادرین زندگی کنم ....... ادرین رو ول کن لایلا ...... دنیل : همه توی این بازی به نوبت تاوان پس میدن حتی تو عمو فو ......هلن : ببین من یه نقشه دوم دارم ......مرینت : ادرین تیر خورد و بی هوش شد ........ دنیل از بیمارستان فرار کرده !😨 ...... دنیل : سلام خانم جولی اگرست .......... سلام آقای جاناتان دوپنچنگ
خب دوستان این فصل تموم شد منتظر نظراتتون هستم و عکسی که روی این قسمت گزاشتم قسمت پایینش چند تا از عکس های فصل 2 و اونی که تفنگ دستشه دنیله اگه نظرات به 50 برسه فصل 2 قسمت 1 رو میزارم که اسمش این میشه miraculous 5 episode 1 ممنونم از اینکه داستانم رو خوندید فصل بعد فصل خیلیی جذابیه از دستش ندید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بچه ها قسمت بعد منتشر شد
فقط ببخشید من جای قسمت 1 اشتباهی زدم 11
یه سوال داستانت الان چند روزه داخل صف برسی هست؟
9 روز یا 8 روز ببخشید اگه دیر شده 🙏🙏
راستی قسمت 3 داستانت رو سریع بزار
😞😞😞
گذاشتم تستچی باید قبول کنه الان 11 روزه داخل برسیه
داستان زندگیه من :زمان حال* ظهر ساعت 1:00 * از خواب بیدار میشم به قوله مامانم آشغال پاشغال میخورم و یه راست میرم سراغ کامپیوترم . پرفیل نویسنده ی مورد علاقم رو باز میکنم. و میبینم هیچ فرقی با 1 سال قبل نکرده . باخودم میگم : اشکالی نداره . 20 سال بعد * ظهر * همه دارن میگن تورو خدا بیا ناهار جون هرکی دوس داری . من : باشه باشه الان میام . سریع میرم چک میکنم و درست حدس زدی هنوز هیچ فرقی با 21 قبل نکرده .99999999999999 هزار قرن بعد * من زیر خاک * روحم بیدار میشه میره دم دره خونت آقای نویسنده و میگه : یا پارته بعد رو میزاری یا با من میای این دنیا . البته تو میری بهشت من بخاطره کارای بدی که کردم رفتم جهنم ولی نگران نباش تو میری بهشت . آقای نویسنده گفت : ........
نویسنده جان جاهای خالی رو با این دو گزینه پر کن : 1. میخوام بیام اون دنیا . (اگر جواب این گزینه رو انتخاب کنی باید خداحافظی با زندگی کنی) 2. الان پارت بعد رو مینویسم . (حالا جوگیر نشو کاری که باید 9999999999 هزار قرن قبل میکردی رو الان داری میکنی)
😂
ی هفته است که تو بررسیه
خوب که گفتی چون دیگه به اینجام رسیده بود و میخواستم بیام ببرمت اون دنیا
پارت بعدی رو زود تر بذار
گزاشتمش درحال بررسیه
محشر بود داداش علی
خیلی ممنون
سلام علی نه دنبال میکنم ولی وقت کامنت گذاشتن نداشتم😍عالی بود
خییییلی ممنون
لطفا ببخشید آخه فکر کردم از داستانم خوشت نیومده🙏
عالی بود.به نظرم فصل پنج خیلی جالبه🙂داستانت عالیه💛
ممنونم
بچه ها قسمت اول فصل بعد رو گزاشتم رفت تو بررسی
سلام
عالی بود❤️❤️
زودتر فصل پنج رو بذار
ممنون از داستان
اگه خواستی به تست های منم سر بزن 🌹
خیلی ممنون
باشه حتما سر میزنم
پس فصل 5چه موقع میاد خسته شدم از بس که سر زدم و میبینم هنوز منتشر نشده 😭😭😭
واقعا من رو ببخشید
چون تعداد نظرات کمه هنوز نزاشتمش شاید اگه نظرات زیاد نشه دیگر فصل 5 رو ننویسم متاسفم ولی تعداد کسانی که داستانم رو میخونن تو این قسمت خیلی افت کرد هنوز 40 نفر داستانم رو نخوندن
آخه انتظار داشتم حداقل تا 35 نظرات بیاد چون تو قسمت های قبل نظرات بیشتر بود
چیییی هنوز ننوشتیش😳😳😳
الانه که دق بکنم.