هایییی گایززز
صبح از خواب بیدار شدم و با همون سرو وضع شلخته رفتم پایین من:جیننننن من گشنمه جین:به من چه مگه من مامانتم من:وایییی میشه مامان جین صدات کنم جین:از من دور شو جیمین:صبح بخیر من:جین بهم گفت می تونم مامان جین صداش کنم جیمین خواست سربه سر جین بزاره که جین گفت: همین الان از جلوی چشام محو شید من:هییی چرا هیچ کس نمیاد سرمیز؟ جیمین:همیشه اینطوری بوده بیخیال من:تو کجا میری؟حداقل تو بمون؟ جیمین:گشنم نیس من:گفتم بشینننن و منتظر بمون ببین چطوری همرو جمع میکنم من:نامجوننننن نامجوننننننننن نامجون:چخبرته خونه رو رو سرت گذاشتی اینجام من:بیا غذا بخوریم نامجون:نه میل ندارم من:باید بیای زود باش نامجون:لوس نشو کار دارم من:باید بیاییییییی زود باششش بعد از نامجون نوبت تهیونگ بود رفتم سمت اتاقش و در زدم من:ته اونجایییی تهیونگ:تویی سول؟چیزی شده؟ من:میشه بیای پایین سر میز تهیونگ:من بعدا غذا می خورم من: بیا دیگه اگه همه باهم باشیم بهتره تهیونگ:بیخیال من سول من:خب اگه میومدی شاید بعدا یه چیزی که کوک به من گفت رو بهت می گفتم ولی انگار تو نمی خوای باشه پس من میرم تهیونگ:هی وایسا
می خواستم برم دنبال کوک ولی اون خودش از قبل پایین بود و حالا فقط جی هوپ و یونگی مونده بودن رفتم دنبال جی هوپ من:جی هوپ میای سالن باهم غذا بخوریم؟ جی هوپ:مگه بقیه اومدن؟ من:اره فقط تو موندی؟ جی هوپ:که اینطور، خیلی وقته باهم غذا نخوردیم باشه میام من:دارم خواب میبینم واییی تو اولین کسی بودی که بار اول قبول کردی حالا دیگه همه بود جز یونگی داشتم به جین کمک می کردم که ظرفا رو بچیه که یهو یونگی وارد سالن شد بدون اینکه بهش نگاه کنم کارم رو ادامه دادم که یهو اومد و نشست همه تعجب کرده بودیم همه نشسته بودن می خواستم بشینم که تهیونگ هم اومد فقط یه صندلی بین کوک و جیمین خالی بود تهیونگ چند لحظه مکس کرد جین:چرا نمیشینی؟ تهیونگ:هم؟خب... من:تهیونگ بیا تو اینجا بشیم یهو جیمین از جاش بلند شد جیمین:نمی خواد من میرم من:هی کجا وایسا جیمین رفت سمت در که کوک هم از جاش بلند شد کوک:فکر نکنم این ایده جالبی باشه سول من میرم تهیونگ هم پشت سرش رفت جی هوپ:بهتره منم دیگه برم جین:از اولش هم میدونستم این کار احمقانست نامجون از جاش پاشد و دستش رو گذاشت رو شونم نامجون:ناراحت نباش اونا همیشه همینطورین من:من فکر کردم می تونم دور هم جمعشون کنم
نامجون لبخندی زد و رفت و فقط یونگی بود که بهم زل زده بود بی توجه بهش سرمیز نشستم و شروع کردم به غذا خوردن و اون همچنان بهم زل زده بود و گاهی لبخند کوچیکی میزد که بهم حرص میداد من:چیه تو چرا هنوز نشستی؟ یونگی:هیچی گشنمه من:پس به من زل نزن و غذات رو بخور یهو غذا پرید تو گلوم و به سرفه افتادم که سریع پاشد و یه لیوان آب بهم داد یونگی:خوبی؟ من:خوب نیستم من خوب نیستم می خوای چیکار کنی؟ یونگی:هرکاری که تو بخوای من:من می خوام ازم دور باشی می خوام فراموشت کنم
اینو گفتم و دوییدم تو تراس بزور جلوی اشکام رو گرفتم دیگه نمی خوام بخاطرش گریه کنم جیمین:گریه می کنی؟ با شنیدن صداش از جام پریدم من:واییی قلبم تو از کی اینجایی چرا یه خبر نمیدی ترسیدم جیمین:تو منه به این بزرگی رو نمی بینی من:فعلا کوچیک ترین فردی که تا حالا اینجا دیدم تو بودی جیمین:هیی هرچقدرم کوچیک باشم از بزرگ ترم از حرفامون خودمون هم خندمون گرفت ولی خیلی زود خنده جیمین محو شد من:هنوز ناراحتی؟ جیمین:هنوز نمی تونم بخاطر کار احمقانم خودمو ببخشم اخه اون لحظه عقلم کجا بود من:بیخیال خودتو سرزنش نکن جیمین:تهیونگ رو کاملا از دست دادم دیگه حتی اون دوستی مون هم نیس من:مطمئنم همه چی بعد یه مدت درست میشه جیمین:هیچی درست نمیشه من یه احمقم من:شاید باید یکم شجاعت به خرج چرا با تهیونگ حرف نمیزنی جیمین:فکر نکنم بخواد باهام حرف بزنه من:مطمئنم اینطور نیست
۰۰۰۰۰۰۰
شب شده بود من هنوز تو تراس بودم امشب آسمون پر از ستاره بود همون لحظه حیاط* جیمین:هی تهیونگ تهیونگ:هم؟ جیمین:فکر کنم ما باید حرف بزنیم تهیونگ:اره به نظرم جیمین:اون اتفاق...خب می دونی... تهیونگ:بیا فراموشش کنیم جیمین:اره منم همین و می خواستم بگم بیا فراموشش کنیم اون موقع هردومون حالمون خوب نبود از نشستن تو تراس خسته شدم و رفتم پایین انگار همه چی بین تهیونگ و جیمین حل شده بود در باز شد و کوک اومد داخل با دیدن اونا عصبی از پله ها بالا رفت تهیونگ:کوک؟ کوک:دنبالم نیا می خوام تنها باشم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
مثلث عشخیه ویمینکوک رو مشاهده مینمایید XD
یس😂
کی ناظره؟پارت ۱۶ رو تایید کنه
سلام عزیزم خوبی؟
میگم داستانتو دیگه نمیذاری؟
لطفا بذار🥲🥲🥲
خیلیی دوستش دارممم:))
حتی چند بار خودم ادامشو تو ذهنم ساختم انقدر خوبه😂😭❤️
لطفا...لطفا بذار
سلام عزیزم مرسی تو خوبی؟
اینجا دیگه ادامه نمیدم چون یا فیکا پاک میشن یا کلا ثبت نمیشن می خوام پیج بزنم اونجا بزارم
مرسی
عه
اره تستچی جدیدا خیلی بد شدهه
من اکانتم دویس بار پریده
هعی
میشه تو نم**ا ادامه بدی ؟
اخه من ا**نستا ندارم...
چرا نمیزارییی🥺🥺🥺
می خوام پیج اینستا بزنم اونجا بزارم
پارت بعدو بزاااااررررر
راستی فالویی بک بده
با فانوس دی تموم شد بزار دیگههه
امتحانا که الان تموم شده
پارت بعدو کی میزاری ؟
فعلا تموم نشده🤦♀️
😕💔
پیج میزنم اونجا بزارم اینجا نمی تونم چیزی آپ کنم😭🤦♀️
احیانا نمیخای پارت بدو بزاری؟:>
امتحان دارم🙂
عالی بود میشه پارت بعد رو بزاری 💜💙🖇🕊