13 اسلاید صحیح/غلط توسط: Jisoo انتشار: 4 سال پیش 81 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
تو این داستان شما مایا هستین 🥰 حرف دیگه ای ندارم فقط امیدوارم که خوشتون بیاد 💜💜
تو این داستان اسم شما مایا و اسم بهترین دوستتون لونا هست 🥰💖
از امروز کمپانی بیگ هیت کارآموز دختر هم قبول میکنه 🤩❤ و تو و لونا میخواین برای آدیشن برین اونجا 🥰💜 خب حالا بریم سراغ داستان ؟
تو : لونا من دارم میرم آماده بشم تو هم زود تر آماده شو . لونا : ولی الان تازه ساعت ۲ شده ما ساعت ۴ باید بریم 😐 تو : باید زود تر آماده بشیم و کار هامون رو انجام بدیم ! نکنه میخوای دیر کنیم ؟ 🤨😶 لونا : وای مایا اینقدر استرس نداشته باش خواهر من 😑🙃 تو گفتی : به هر حال از من گفتن بود و بعدش رفتی تا آماده بشی . رفتی و در کمدت رو باز کردی و چند دقیقه به لباس ها نگاه کردی ولی نتونستی انتخاب کنی چی بپوشی ! تو : لونا لونا بیا اینجا .... لونا : چیه ؟ تو : نمیدونم چی بپوشم که مناسب باشه😟🤕 لونا : وای این همه لباس داری تو آخه 😐 تو : کمکم میکنی یا نه ؟ لونا : خیلی خب بابا .... بعدش یه هودی خیلی قشنگ و یه شلوار جین سرمه ای پررنگ داد دستت و گفت : اینا رو بپوش خوبه 😊 تو : آخه این خیلی اسپرت میشه ،،، بهتر نیست یه پیراهن یا چه میدونم بلوز دامن دخترونه بپوشم ؟ لونا : نه خیر مگه میخوای بری کنسرت ؟ 🤦🏻♀️ همینا خوبه 🙃 تو : باشه 🤷🏻♀️
اون لباس هایی که لونا بهت داد رو پوشیدی و یه آرایش ملایم کردی❤💄موهات رو دم اسبی بستی و جلوی موهات هم از دو طرف بافتی😍💜 ( تا این کار ها رو کنی ۴۰ دقیقه شد ) وقتی از اتاق رفتی بیرون دیدی لونا آماده شده ، اون موهاش رو گوجه ای بسته بود و یه هودی و شلوار ساده پوشیده بود . گفتی : عه واا لونا خانم میبینم که آماده شدی 🙂😉 لونا : آره خیلی وقته 🙃😉 تو : خب هنوز بیشتر از یه ساعت مونده تا زمان آدیشن ما بشه 🤷🏻♀️ چیکار کنیم الان ؟ لونا : 🙄🙄 تو : چیه ؟ 😑 لونا : تو هی عجله میکردی که زود تر آماده شیم 🙄 تو : خیلی خب حالا ضرر که نکردیم 😁😅 لونا : 🤦🏻♀️🤦🏻♀️ باشه پس بیا یکم فیلم ببینیم تا زمانش برسه 🙃 تو : فکر خوبیه 😄
بعد از یکم فیلم دیدن راه افتادین .... وقتی رسیدین سالن خیلی شلوغ بود و پر بود از دخترایی که میخواستن آدیشن بدن ، لونا : وای اینجا رو ببین چقدر شلوغه 😳 تو : آرههههه به نظرت ما شانسی داریم ؟ 😟 لونا : آره بابا نگران نباش 😉
بعد نشستین تا نوبتتون بشه .... بعد از مدتی نوبت هر دوی شما شد و آدیشن هاتون رو دادین
بعد از تمون شدن همه ی آدیشن ها داورا اومدن بیرون تا نتایج رو اعلام کنن .
اسم پنج نفر رو خوندن که لونا یکی از اونا بود ، قیافه لونا : 😐😟😳😶 قیافه تو : 🧐😟😶 ، داور : شما پنج نفر قبول شدین و از امروز به بعد کار آموز بیگ هیت هستین .
تو خیلی ناراحت بودی و از طرفی هم برای لونا خوشحال بودی که یهو داور ادامه داد : البته ما یه خواننده ی ویژه هم داریم 🤩 و به تو اشاره کرد و گفت : خانم مایا شما میتونید بدون گذروندن دوره ی کار آموزی یک آیدل بشین 😍 قیافه تو : 😳😳 داور : شما قراره عضو هشتم بی تی اس باشین . تو : م ...من ؟ داور : بله شما تو : ب ... باشه متوجه شدم ، ازتون ممنونم
بعد یه نفر اومد و تو رو تا خوابگاه همراهی کرد ( مایا : خوابگاه بی تی اس منظورته دیگه ؟ 🤨 نویسنده : پ ن پ خوابگاه عمم منظورمه 😑 ) تو در زدی و جیمین در رو برات باز کرد 🤩 جیمین : با کسی کار داشتین ؟ تو : اممم راستش من عضو جدید گروه شما هستم و مثل این که قراره تو خوابگاه با شما بمونم 😅 ( مغز تو توی اون لحظه : عررررر خر شانسسس کیییی بووودم من ؟؟؟؟نه تنها قراره باهاشون هم گروهی بشم بلکه قراره هم خونه ای هم بشم 🤩🤩😌😍 ) ( نکته : شما تو این داستان آرمی هستین )
بقیه اعضا : کیه جیمین ؟؟
جیمین : اینجا رو ببینین عضو جدیدمون اومده 😍🤩 اعضا : وای راست میگی ؟ 😍 جیمین : بیا تو دیگه 😊🙃 تو : باشه 😄 ، رفتی داخل خونه همه ی اعضا بهت سلام کردن 🤩 تهیونگ : اسمت چیه کیوت خانم ؟ 😍 ... مغز تو : عررررر تهیونگ به من گفت کیوت خانمممم وااای من برم در افق محو شمممم . تو : با منی ؟ 😅 جین : نه پس به من گفت کیوت خانم 😑🙄 اعضا : 😂😂😂😂 من : 😅😅 ... خب من مایا هستم 😊
بقیه اعضا : کیه جیمین ؟؟
جیمین : اینجا رو ببینین عضو جدیدمون اومده 😍🤩 اعضا : وای راست میگی ؟ 😍 جیمین : بیا تو دیگه 😊🙃 تو : باشه 😄 ، رفتی داخل خونه همه ی اعضا بهت سلام کردن 🤩 تهیونگ : اسمت چیه کیوت خانم ؟ 😍 ... مغز تو : عررررر تهیونگ به من گفت کیوت خانمممم وااای من برم در افق محو شمممم . تو : با منی ؟ 😅 جین : نه پس به من گفت کیوت خانم 😑🙄 اعضا : 😂😂😂😂 من : 😅😅 ... خب من مایا هستم 😊
(( ببخشید فکر کنم یه اسلاید دو بار اومد )) جیمین : خوشبختم مایا 😊 و دستش رو دراز کرد و باهات دست داد . تو : نه من خیلی خوشبختم 😍🤩 چون من همیشه رویای خواننده شدن داشتم و الان نه تتها میتونم به رویام برسم بلکه میتونم در کنار بی تی اس رویام رو محقق کنم 😍🤩🥰 تهیونگ : وای یعنی تو آرمی هستی ؟ 🤩 تو : آره 😄 اونم خیلی 😅 تهیونگ : پس من خیلی خوشبختم 😉🥰 تو : چرا ؟ 😆 تهیونگ : چون کسی مثل تو طرفدار من و گروهمه 😍
تو سرخ شدی ولی سعی کردی خودت رو کنترل کنی و گفتی : حالا از کجا میدونی طرفدار تو ام ؟ 🤨 شاید بایسم یه نفر دیگه باشه 😌 تهیونگ : 😐🥺🥺 تو : وای قیافتو اون شکلی نکن باشه باشه من تسلیمم 🙌🏻 بایسم تویی 😉❤ تهیونگ : 🥰🤩😍 کوکی : چیه تهیونگ دلباخته شدی ؟ 😏 تهیونگ رو پای کوکی لگد کرد و گفت : خفه 😠 کوکی : باشه باشه غلط کردم
از زبان نامجون : وقتی اون دختر اومد تو شوکه شدم 😳 وای چقدر قشنگ بود ! انگاری که تهیونگ دلباختش شده بودا 😉 از رفتارش ضایع بود ... وقتی مایا گفت بایسش تهیونگه جیمین اخماش رفت تو هم 🤔 یعنی اونم دلباخش شده ؟🧐 چه میدونم شاید از یه چیز دیگه ناراحت بود🤷🏻♂️ . هنوزم از زبان نامجون : گفتم : خب خب دیگه حرفا بمونه برا بعد مایا ، تهیونگ اتاقت رو بهت نشون میده 😊 تهیونگ : من ؟ نامجون : آره دیگه 😉
تهیونگ تو رو برد به اتاقت و کمکت کرد وسایلت رو بچینی 🥰 تو : ممنونم 😊 تهیونگ : از این به بعد ما دیگه با هم دوستیم پس طبیعیه که به هم کمک کنیم تو هم نیازی نیست تشکر کنی 🙃😉 تو : باشه 😅 تهیونگ : خب اگه باهام کاری نداری من برم تا تو یکم استراحت کنی 😄 تو : نه ... کاری ندارم 😄 برو :) ، بعد تهیونگ اومد جلو و بهت نزدیک شد 🥰🥺 تو یکم رفتی عقب ولی اون نزدیک تر شد و ....
اینم از پارت اول 🥰🤩😍 اگه تعداد بازدید کننده ها و همینطور نظر ها زیاد باشه خیلی سریع پارت بعد رو میزارم 😊 قول 😉
تا اینجای داستان رو دوست داشتین ؟ 😍
دوست دارین مایا و تهیونگ با هم باشن یا مایا و جیمین ؟ 🥰
دوست دارین پارت بعد چجوری پیش بره ؟ ❤❤
13 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
عالی بود آجی😘😘😘😘😘💜💜💜💜
مرسی آجی جووونم 😘❤
سلام.داستانت خیلی خوب بود.ادامه بده.به نظرم تهیونگ و مایا میتونن داستانو جذاب تر کنن.البته این نظر من هستش😅
خوش باشی و سلامت.خدا بهترین هارو بهت بده.مرسی😍😘💜💜❤❤💖💖💛💚
مرسی لاوم لطف داری 💜💜
احتمالا مایا و تهیونگ رو شیپ میکنم ^^
همچنین :)
لطفا مایا و تهیونگ باشن.عالی بود .
احتمالا همین کارو میکنم ^^
مرسی عزیزم :)