اولین شلیک p2

از زبان جنی:دیدم ا/ت داره یکیو نگا میکنه. خط نگاشو که دنبال کردم رسیدم به یه پسره که صورتشو پوشونده بود و پشتش یه چیزی بود. چچچچیییی ص... صب کن ببینم اون پشتش تفنگه داره. تفنگو در آورد و دستشو گذاشت رو ماشه، فاصله ما تا اعضا خیلی زیاد بود و تا میرفتیم سمتشون پسره کار خودشو کرده بود. وای نه اون تفنگو گرفته سمت جیمین(نههههه 🥺💔) که دیدم ا/ت جیغ کشید و گفت نه یونگی نزار(یونگی پیش جیمین بود) یونگی هل شد و جیمینو هلش داد و جیمین افتاد ولی از بخت بد پشتش تهیونگ بود(نهههههه کاش به من میخورد😐)

کوک که پشت تهیونگ بود، تهیونگو گرفت و پاهاش سست شد و افتاد زمین و شیرموزش پخش شد رو زمین(آخییی🥺🍓). جین وجیمین هم کلا تو شوک بودن. نامجون دید پسره داره فرار میکنه، با سرعت افتاد دنبال پسره ولی بادیگارد های نامجون هر کاری کردن نتونستن جلو دارش بشن پس دنبال نامجون رفتن تا اتفاقی براش نیوفته،

جیهوپ داشت اشک میریخت که آمبولانس اومد . بعد کوک خواست باهاش بره و اعضا گفتن حالش خوب نیست و بهتره بمونه و به جاش یکی دیگه بره🥺💔

از زبان ا/ت:سریع رفتم داخل آمبولانس، خیلی نگران بودم پس گفتم من میخوام برم اعضا هم اولش راضی نبودن ولی جیهوپ گفت بهتره بره(ای خرشانس😐)

ایزی ایزی تامام تامام. 💃💃💃 خب فرزندانم لایک و کامنت بزارید و منتظر پارت بعدی باشید

بای بای🧡🍊