سلاممم ممن اومدم بازم😅
با صدای خنده چند نفر از خواب پریدم دیدم یه چیزی روی سینم سنگینی میکنه سرمو بلند کردم و دیدم سر ارتامه چشمام گرد شد یکم که فکر کردم یادم اومد و سریع چرخیدم سمت صدا ها😥😥😥 واییییی دکتر و پرستار داشتن یه دل سیر میخندیدن دکتر بریده بریده گفت من مزاحم نمیشم و رفت و پرستارم پشت سرش اوف آبروم رفت 😭😅 برگشتم سمت آرتام که به شدت مظلوم بود توی خواب موهایی که توی صورتش ریخته بود رو زدم کنار که چشماشو باز کرد و دستمو گرفت آروم موهاشو نوازش کردم که چشماش خمار شد باز فهمیدم روی موهاش خیلی حساسه خواستم از تخت برم پایین که دستمو ول نکرد و با صدای خش دار گفت کجا آروم گفتم باید برم خونه دیرم شده
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
عالییییییب خسته نباشی ❤
یلدا ی همتون مبارککککککک🍉🍉
یلدای شما هم مبارک😍😍😍😍
مرسی گلمممم
پارت بده لطفا
پارت بعدی رو تا شب براتون شاید گذاشتم 😘😘😘