6 اسلاید صحیح/غلط توسط: BAHAR انتشار: 3 سال پیش 16 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
علامت ا.ت - علامت کوک+
سلام این پارت ۳ شاید جمعه هم یک پارت گذاشتم 😘😘
ادای جنکوک رو دراوردم -کاری میکنم تا یک هفته راه نری. جونگ کوک به روی خودش نیاورد رسیدیم به خونش واقعا بزرگ بود یک عمارت از خونه ی من که خیلی بهتر بود رفتیم تو یک لباس بهم داد میدونستم ممکنه رییس بخاطر دیر اومدنم تنبیه هم کنه واسه همین لج نکردم لباسو ازش گرفتم دیدم همین طوری واستاده منو نگاه میکنه -هیی وقت کردی پلک بزن برو بیرون میخوام لباسامو عوض کنم. رفت بیرون منم عوض کردم اومدم بیرون دیدم جونگ کوک با تلفن حرف میزنه+ باش دوست رتخد ( برعکس بخون) هم میارم. میدونستم داره بلوف میزنه چون یکی از قوانین هایی که رییس واسمون گذاشته بود این بود که نباید تو هطبار باشم چون حواسمون پرت میشه یکم ناراحت شدم ک یهو اومد بیرون +خب میبینم ک حرفامم شنیدی -خیلی خوب بلوف میزنی ها +بلوف نزدم واقعا هم دست رتخد دارم -نباید آتو دستم میدادی.
+ایرادی نداره به ریس بگو چون دوست مرتخد تویی. وقتی گفت دوست رتخد دارم قلبم شکست ولی ب روی خودم نیاوردم ولی وقتی گفت دوست مرتخد تویی انگار توی بهشت بودم یک لبخندی روی لبام نشست فک کنم دو دقیقه ای طول کشید تا لبخندم باشه بره خونش -خیلی شوخی قشنگی بود هارهار هار +ولی تو بهش خندیدی -نه نخندیدم +میشه دست مرتخد شی -نه +نمیتونی فقد اداشو دراری -یک شرط داره اینکه بعدش از شرکت استعفا بدی +هااا چی ب باش بعدش استعفا میدم
از زبان جونگ کوک# دستم زنگ زد بهم گفت با دوست رتخد بیا راب تا هم ببینیمش هم خوش بگذرونیم. خوستم بگم نه که صدا بز شدن در اومد فهمیدم ا.ت لباساشو پوشیده میدونستم اگه بیاد به حرفام گوش میده واسه همین با صدای نسبتن بلند گفتم +باشه با دوست مرتخد میام. وقتی بهش گفتم دوست مرتخد تویی یه لبخندی رو لباش نشست که باعث میشد بخوام شمسوبب ولی وقتی گفت باید استعفا بدی نراحت شدم ولی دوست داشتم یه بار به صورت دوست رخدت بهش نگاه کنم پس قبول کردم +پس شب میام دنبالت. - باشه کوکی. دوست داشتم بخورمش خیلی بامزه میگفت کوکی رفتیم شرکت وقتی باهم وارد شدیم رییس گفت: چه عجب اومدین میزاشتین سال بعد واسه ی تنبیه باید فردا کل شبو میمونین و کارا را انجام میدین -+باشه هانیا گفت چرا باهم امدین؟ -چون دوست داشتیم هیانا تو حرس قرق شد خوشحال بودم و اینو تو چشم های ا.ت هم میدیدم شب شد . هم خوشحال بودم هم ناراحت.
از زبان ا.ت# خیلی خوش حال بودم چون قرار بود بشم دوس رتخد جنگ کوک.
جونگ کوک رسوندم خونه روفتم و یک لباس خوب پوشیدم نه باز بود نه پوشیده رفتم پایین جونگ کوک نگاشو از روم بر نمیداشت منم چیزی نگفتم چون دوست داشتم بهم نگاه کنه -میدونم خوشگل شدم +از خود راضی ولی اره خوشگل شدی. رسیدیم راب جونگ کوک در ماشین رو برام باز کرد -اینجا یکی جنتلمن شده +من که کسی جز خودم نمیبینم -یبار ازت تعریف کردما اصلا جنبه نداری😐😐 +تعریف نیست حقیقته -😐😐( لباس ا.ت)
لطفا هم لایک کنید هم کامنت بزارید خواهش میکنم 😘😘
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالیه پارت بعددد🥺💕
عالی بود
پارت بعد پلییز