با پارت جدید در خدمت شما😁
میا داشت با سیریوس و جیمز حرف میزد که یهو حس کرد یچیزی با کمرش برخورد کرده. سرشو چرخوند و دید و یه پسربا موهای سیاه و چرب با عصبانیت بش نگاه میکنه.
پسر با صدای نسبتا بلند گفت: برو کنار! مگه کوری ایستادی وسط راهرو! میا عصبانی شد که یهو صدای جیمز رو شنید که بلند گفت: این صدای زرزروس نیست؟ بعد خودش و سیریوس سرشونو از تو کوپه اوردن بیرون. میا با خودش گفت زرزروس؟ چه اسم عجیبی! آخه کدوم احمقی اسم بچشو میذاره زرزروس. صدای سیریوس اونو از این فکر را دراورد. سیریوس با پوزخند به اون پسر گفت: حالت چطوره زرزروس ؟ هنوز تصمیم نگرفتی سرتر بشوری؟
جیمز از خنده ریسه رفت. اون پسر فوری چوبدستیشو دراورد. اما همین که میخواست جیمزو نشونه بگیره یه پسر قدبلندتر زد رو شونش و گفت: چیکار میکنی اسنیپ؟ ( بچه ها لحنشو با عصبانیت در نظر بگیرین) میا به اون پسر نگاه کرد. بش میخورد کم کمش سال شیشمی باشه. ردای مشکی بلندی پوشیده بود که یقه هاش آبی بود. یه مدال طلایی هم رو سینش خودنمایی میکرد. میا روشو خوند : ارشد.
با خودش گفت: آها پس این ارشد دانش آموزا بود و برا همین اومده بود که جلو زرزروس ، جیمز و سیریوس رو بگیره تا جنجال بپا نکنن. منکه تازه واردمم فهمیدم این باهم مشکل دارن. پس تو این دوسال دیگ باید کل مدرسه خبردار باشن. آقا ارشده ادامه داد: حق ندارین تو قطار جار و جنجال بپا کنین. ( رو به اسنیپ : مفهوم شد؟ ) بعدش رو به ما کرد و گف: شمام برین تو کوپتون دیگه.
من با عجله به جیمز و سیریوس گفتم: میشه منم تو این کوپه باشم؟ میخواستم زودتر از شر این چمدون دومتریم خلاص شم. سیریوس شونه هاشو بالا انداخت انگار براش مهم نیس (آره ارواح عمش) و به جیمز نگاه کرد. جیمزم گف: باش بیا تو. با کمک اونا چمدونم رو جا دادم که یهو یاد یه موضوعی افتادم.
روبه هردو اونا کردم و گفتم......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
واقعا عالیه
طرح داستانی خیلی خوبی داره💕
من حمایتت می کنم
مرسی 💗💗