حرفی ندارم 😐💔
- اوهههه صدای ماشین کوکی بود 😍 میز شام رو چیدم خیلیییی رمانتیک شده😝🍓🍚 کوک در رو باز کرد😍🍓 ا/ت : سلام بانی من🍓😘 کوکی: سلام😒(خیلیییی سرد گفت) ا/ت: چی شده? کوک:مثلا نمیدونی😒 ا/ت : کوکی درباره چی صحبت میکنی?😟 کوک:(با داد خیلییی بلند) مثلا نمیدونی هاااا? هاااا? اون کی بود که امروز تو پارک تو بغل اون پسره بود هااا? ا/ت:برادرم بود😒 کوک: تو گفتی و منم باور کردم ا/ت:(با گریه) کوکی من باور کن برادرم بود من بهت خیانت نمیکنم کوک: دادخواست طلاق اماده اس بعدا امضا کن ا/ت:هاااا😳 از زبون ا/ت: بلند شدم یقه کوک رو گرفتم بهش توضیح دادم سرش داد کشیدم که یه دفعه از کوره در رفت و محکم کوبوندم به دیوار .. احساس کوفتگی و درد تو بدنم حس کردم جیغ کوتاهی کشیدم و رو زمین افتادم کوک هم بی خیال رفت رو مبل نشست احساسی مثل نفرت به کوک داشتم ازش خیلی ترسیده بودم خیلی اروم بلند شدم و رفتم توی اتاقم یه ارامبخش خوردم تا دردم کمتر بشه بعد نیم ساعت برگه طلاق رو امضا کردم از کوک بدم میومد رفتم و برگه رو بهش دادم و.....
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
چرا تک پارتی ها همیشه غمگینن 😂💔
خوی بود. ولی زیادی خشن بود!