
سلام به همه این هم داستان برای جیمین لاور ها این داستان بگم متفاوت هست خودتون می فهمید چرا درک کنین می دونم هر کی برای خودش یه بایست داره اما دارم تلاشمو می کنم که از همه ی اعضا براتون بزارم
توی این داستان با دختری به نام آنا آشنا میشیم که یک رقصنده هستش(یعنی خواننده نیست فقط میرقصه ) آنا جزو یه گروه نه نفره که اونا دارن تو مسابقات رقص شرکت می کنند الان اونا توی پنج کشور دنیا مقام اول آوردن کشور بعدی که برای مسابقه دارن میرن کره هستش و اینکه آنا اصلا ارمی نیست و خواننده مورد علاقه اش دوالیپا هستش اون اصالتن انگلیسی هست (میدونم الان میگین بی تی اس کو صبر داشته باشین می فهمید 😂) الان اونا راهی مره هستن بعد از شیش ساعت میرسن (چون که انگلیسی به کره پرواز مستقیم نداره ) وقتی میرسن میرم هتل فردا برای میرم برای تمرین مسابقه اونا بعد از سه روز تمرین سخت مدیرشون میگه که باید بزن به سالن تمرین مسابقه اونجا تمرین کنن او نا هم راهی میشن میرن اونجا میبینن که
بی تی اس رو میبینن از زبون آنا = سارن سارن = بله (نکته سارن یکی از اعضا گروه هستش )آنا=بنظرت چرا بی تی اس اینجاس 😐 سارن =من دارم ذوق مرگ میشم بی تی اس اینجاس اون وقت تو اینطوری میگی آنا= اگه دوالیپا اومد من ذوق مرگ میشم مسابقه سوم یادته دوالیپا یکی از داور ها بود من ذوق مرگ شدم 😂سارن = به نکته خوبی اشاره کردی 😂 آنا= حالا بیا بریم بعدش رفتیم جلو مشکلات زبانی ایجاد شد یکی شون داشت حرف ها رو ترجمه می کرد هر چقدر فکر کردم اسمش چی بود یادم نمیومد تا آخر گفتم = ببخشید اسم شما چیه هر کی اونجا بود با قیافه تعجب باری نگام کرد 😐😂😓 گفت = اسم من آرام هست آنا= آهان باشه فقط یه لحظه یادم رفت اسمتون رو 😓 مدیر برنامه اومد گفت = دخترا بلخره پس با داور ها آشنا شدید ما نه تا با هم گفتیم =داور 😐 اعضا خندشون گرفت یکی شون گفت به انگلیسی جین = مگه نمیدونید ما داور های مسابقه ایم😂 همه ما با هم = نوچ 😓 نامجون = حالا این چیزا ول کنین بریم داخل سالن همه تأیید کردن رفتیم داخل با تیم های دیگه آشنا شدیم حرف زدیم اون روز کلا تو گفت گو بودیم تا
= از کجا معلوم با منم بوده بعد فهمیدم الان کتک می خورم فرار کردم کوکی = رسما بهمون گفت شبیه میمون درختی ایم 😐 از زبون آنا =انقدر تمرین کردیم تا وقت ناهار شد بچه ها رفتن من موندم تا بیشتر تمرین کنم داشتم یه حرکت که پشتک ماننده میزدم وقتی که زدم سرمو بلند کردم دیدم اون پسره جیمین بالا سرمه سه تا سکته پشت سر هم زدم جیمین = این حرکات سخت از دختر ها بعیده آنا= بقیه دخترا نمیدونم اما تازه این آسون ترین حرکتی بود که بلد بودم (نکته هر دو تا شون داشتن انگلیسی صحبت میکردن) جیمین = تو از بی تی اس بدت میاد آنا = نه جیمین = یعنی ارمی نیستی آنا = اصلا ارمی چی هست😐 جیمین = 😓به کسایی که فن ما باشن میگن ارمی 😂 آنا = او فهمیدم خب نه من ارمی نیستم خواننده مورد علاقه ام دوالیپا هستش جیمین = متوجه شدم 😊 میگم همه ی حرکات سخت گروه هم مال توعه آنا= دیگه کاریش نمیشه کرد یه چیزی می دونی جیمین = چی آنا = دوستم سارن برای تو جون میده جیمین= واقعا😓 آنا = آره واقعا 😊 اون هیچ وقت تا الان دوست پسر نداشته چون فقط تو رو دوست داره (دقیقا داره منو توصیف می کنه ولی نه از جیمین😂) جیمین = این که دیوانه گیه من اصلا به اون حسی ندارم یکی دیگه دوست دارم 😓(به طور غیر مستقیم گفت دوست دارم😂) آنا= خب من سارن نیستم نمیتونم نظری بدم 😂 همون لحظه همه از ناهار برگشتن بعد ما هم به تمرین ادامه دادیم میریم پیش اعضا
کوکی = جیمین صحبت با عشق به چه جایی کشید جیمین = فهمیدم دوستش تا الان به یه پسر هم نگاه نکرده چون عاشق منه 😐 جین = عجب😂 شوگا = خب پس جنگ تو راهه همه با هم = چرا شوگا حالا دیدم آنا هم عاشقت شد شما هم با بودین دوستش بفهمه مطمئنن بعدش می خواد آنا بکشه که با عشقش رابطه داره جیمین = نکته خوبی بود اما من حتی یه حس دوستی ساده هم بهش ندارم 😐 میگم یه نامه بنویسم برای آنا بفرستم جین = مگه اصل هجره خب اس ام اس بده😓 جیمین = باهوش خان من شماره شو ندارم مگر نه خودم عقلم رسید جین= خوبه فکر کردم نرسیده 😂 تهیونگ = شماره با من الان هم بر میگردم جیمین = خدا عالم الان رفت چه گندی بزنه 😓 بعد
چند دقیقه تهیونگ اومد گفت بفرما اینم شماره آنا جیمین = از خودش گرفتی😐 تهیونگ = نه از مدیر برنامه گرفتم حالا بجم پیام بده جیمین =شماره ثبت کردم رفتم شروع به نوشتن کردم گفتم (سلام من جیمینم نمیدونم ناراحت بشی یا نه اما می خوام بهت بگم من دوست دارم منتظر جوابت هستم ) خب فرستادم یا خدا سین خورد 😓 یه لحظه وایستا ببینم تهیونگ اینکه شماره یکی دیگه س 😲تهیونگ = کو😓 یا خدا این شماره کیه 😲جیمین = این شماره سارنه همون که بهتون گفتم کوکی = گاو مون زایید اونم دو قلو 😲 همون لحظه
سارن اومد جیمین بغل کرد گفت منم دوست دارم جیمین = یه دفعه سارن اومد گفت منم دوست دارم من یه اشاره به اعضا کردم اونا گفتم که بهش بگم منم اونو از تو بغلم کشیدم بیرون گفتم =(سارن ببخشید به تو اشتباهی پیام دادم می خواستم اون پیام رو برای کس دیگه ای بفرستم سارن = پس شماره منو از کجا اوردی 😢 تهیونگ = سارن ببخشید اشتباه من بود من شماره اشتباهی به جیمین دادم در اصل می خواستم شماره آنا رو بدم بهش بازم ببخشید بعد سارن اون جارو با گریه ترک کرد همه دور اونا جمع شده بودن آنا هم اونجا وایستاده بود گوشی سارن تو دستش هاج باج به جیمین نگاه می کرد بعد جیمین رفت سمت آنا گفت
ببخشید اینطوری شد آنا = تو واقعا منو دوست داری جیمین = آره واقعا دوست دارم آنا =من باید برم دنبال سارن فعلا خدافظ جیمین = باشه برو خدافظ جین = چه هرج مرجی شد 😓 نامجون = خب کار های تهیونگ بهتر از این نمیشه😕 تهیونگ= حق داری اما مدیر برنامه گفت این شماره آنا عه😑جیمین = دیگه بس کنین بیاین بریم خونه همه تأیید کردن اون روز تمرین زود تموم کردن بعد اعضا از ساختمون اومدن بیرون تقسیم بر دو سوار ماشین شدن برگشتن خونشون می ریم پیش آنا و سارن👈
از زبون آنا = از سالن اومدم بیرون سوار ماشین شدم رفتم دنبال سارن داشت میرفت سمت هتل وقتی رسیدم سریع از ماشین پیاده شدم رفتم تو هتل میا جت رفتم سمت اتاقی که سارن من توش بودیم در باز کردم دیدم کل اتاق بهم ریخته سارن نشسته رو تخت داره گریه می کنه رفتم پیشش نشستم گفتم منو ببخش همش تقصیر منه سارن= اینطوری نگو تقصیر هیچ کس نیست این فقط یه اتفاق بود و اینکه جیمین تو رو دوست داره تقصیر هیچ کس،نیست اون هیچ گناهی نداره که عاشق توعه بعد اشکامو پاک کردم گفتم تازه شما دو تا خیلی بهم میاین (تا باشه از این دوستا 😐) آنا = من نمیدونم تو چرا انقدر مهربونی اما یه چیزی هست که از همه مهم تره سارن = چی😓 آنا = میدونی خب.....
خب من اصلا هیچ حسی به جیمین ندارم 😐 سارن = ببین بری به جیمین جواب رد بدی دلشو بشکونی با من طرفی 😂 آنا = الان این تهدید بود سارن = یجورایی 😂 آنا = خب پس بخاطر تو بهش جواب رد نمیدم ولی اگه از اون پسرای عضوی باشه دیگه از من توقع نکن سارن = نه جیمین از اون پسرا نیست من ضمانت جیمین رو می کنم 😂 آنا = من دیگه حرفی ندارم😓😂 میگم الان بلند شیم این اتاق جمع کنیم سارن = آره راست میگی باور شیم اما اول آنا = اول چی سارن = همین الان به جیمین زنگ میزنی آنا = میگم چرا الان گیر دادی به منو جیمین سارن = چون می خوام از دختر مورد علاقه جیمین محافظت کنم تو چیزیت بشه یا هر چی دیگه اون ناراحت میشه پس نتیجه میگیریم من به فکر تو نیستم فکر جیمینم 😂آنا =😐😓😐😓 خب من شمارشو ندارم😌 سارن = من دارم گوشی مو بده خب بفرما آنا = خیل خوب باشه بگو شماره زدم تماس گرفتم از زبون جیمین نشسته بودم روی مبل به اتفاقات فکر می کردم که دیدم یکی زنگ زد جواب دادم آنا = او سلام جیمین منم آنا جیمین =......
خب اینم از پارت اول میدونم من دوباره جای حساس کات کردم کلا مرز دارم من دوستون دارم فعلا بای کامنت فراموش نشه😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارتـــ 4ــروــ کیـــ میزاریــــے عالے
عالی بود
من منتظر پارت بعدم🥰
عالی بود خیلی دوس میداشتم . پارت بعدی رو بزار مکه منتظر هستم
عالی بود ادامه بده
خیلی قشنگ نوشتی عالیه باریکلا💜💜💜💜😶😶😶
یه چیزی اون موقع که گفتی اعضا تقسیم بر دو سوار ماشین شدن 😐 اعضا ۷ نفرن بر دو بخش پزیر نیست😶
اون لحظه تو ذهنم یکی از اعضا داشت نصف میشد که بشه تقسیم بر دو کرد😐😂
ناراحت نشی هاا ولی واقعا افتضاح بود این چه داستان مسخره ای 😒
من خیلی بهتر از اینا رو دیدم😏
سعی تو بیشتر کن
سلام
اولندش به نظرم که خوب بود
بعدشم
ما قراره تو داستانا بهش بگیم که دوست داریم چجوری باشه
من خودم خیلی ایده دارم
دو تا هم تست دارم که هنوز تایید نشده
قراره تو نظر ها اشکالات رو بگیم تا رفع بشه
جالب بود ادامه بده خوشم اومد
ببین دیگه بد جا کات نکن وگرنه منمبه عنوان یه جیمین لاور و کوکی لاور و یونگی لاور و وی لاور و جین لاور و هوپی لاور و نامجون لاور باهات کات میکنم قهر😂💜😘
عععاالللییییی بووودددد😘💜💜💜💜💜
بشکونم تا عادتشو ترک کنه😂😐
عالی بود♡
منتظر پارت بعدی هستم*-*
ادامه بده عالی بود