داستانم رسید😉
از زبون مرینت :یه روز عادی بود و داشتم میرفتم مدرسه که فهمیدم آدرین فردا شب برای همیشه میره
نیویورک میخواستم احساسم رو بهش بگم (اینا رو داره تو ذهنش با خودش میگه) داخل مدرسه هم خیلی پوکر و ناراحت بود
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
نمیدونم چرا یهوو رو اینجا کذاشتی و بقیه رو همون موقع تو پارت بعد اما هنوز نخونده میدونم خیلی باحاله 🙏🏻😂😐❤❤😍
عالی بود دارم وسط خوندن آهنگ دیوار بین ما رو گوش میکنم
میسی
هههه منم داشتم اهنک گوش میکردم 😂😂🙏🏻😐
پارت بعد پلیز
تو برسیه
عالی بود بعدییییی
میسی پارت بعد هم تو برسیه