بالاخره دارم مینویسمش اتفاقی که سال ۱۹۸۹ در شهری نزدیک توکیو افتاد و دبیرستان نمونه ی اکادمی زمین اصلی بود...داستان دختر سال دومی ریوبا آیشی در سال ۱۹۸۹...
پدر و مادرش برای ۳ ماه رفته بودن مسافرت،طوری که میگفتن برای کار رفته بودن و قرار بود اخرای مسافرت به مادربزرگ مادریش سربزنن و بعد برمیگشتن. پس کل خونه برای ریوبا بود و با اینکه مقداری پول براش گذاشته بودن اما برای پول بیشتر یا وقتی که تموم میکرد باید میرفت شیفت شب در کافه ی شهر کار میکرد به عنوان پیش خدمت.مشکلی هم نداشت چون از لحاظ درسی مشکلی نداشت و در حد لازم بود و پول خوبی هم درمیوورد. *** از زبان ریوبا: هر شب،از وقتی کهیادم میاد...تقریبا همش یک خوابو میدیدم...توی اون خواب،من با یک پسر ملاقات میکنم، عاشقش میشم
...با هم خونواده میسازیم و...به خوبی و خوشی زندگی میکنیم. ( توجه داشته باشین وسطی با موی مشکی بلند ریوبا هست و بقیه هم ...در آینده😇🔪...)
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
وایییی از دیروز شروع کردم مود 1980 رو الان فقط دو تا موندهههه! الان روی چیگوسا عستم!!! (توی یه روز هفتاشونو ک.ش.ت.م)
میگم بازیش قشنگه؟
گذاشتم بررسی
منتظرم☺️
امون بدین تورو خدا بعد نزید ۲ روز و نیم اومد😹😂
بعدی یکم بیشتر طول میکشه چون رقیب رسمی اول از ۱۰ تا هست 😇
نمشه پارتتتتت بعددددد😐🎧
زیبااااا😐🤝منتظر پارت بعد
قشنگ بود 😊
خدا رحم کنه 😂😂