عشق 22-2.....

مارلین: اینجا نیست .آدرین: چیییی😨😨😨 چرا چرا نیست کجاست .مارلین : نمی دونم با ویلیام تو اتاق بودن بعد یهو مرینت با یه کیف که پر بود رفت بیرون دیگه چیزی نمی دونم . آدرین: باید می‌فهمیدم...کار اون ویلی بوده چقدر اح/م/ق بودم من 🤦🏼‍♂️. مارلین: چی شد آدرین .. آدرین ؟‌ آدرین: خدا حافظ. متیو: چی شد آدرین . آدرین: برو . متیو : چی پس پس زن دا/دا/ش چی . آدرین: مربوط به زن د/ا/دا/ش هست . متیو : پا مو کوبونتو رو گاز . آدرین: خدا رحم کنه 😖😖😖.

مرینت: بعد از اینکه ویلیام غش کرد یاد خاطراتم افتادم ...فهمیدم نمی تونم من نمی تونم آدرین فراموش کنم نمی تونم ق/ل/ب اون رو بشکنم پس تصمیم گرفتم دیگه با کسی همراه نشم میخوام همه رو فراموش کنم نمی خوام برای کسی درد سر بسازم .

آدرین: تو صندلی فرو رفته بودم مب دونستم مرینت همیشه میره میره به جایی که کسیو نبینه پس کل شهر و زیر رو کردیم که میشه گفت دو سه روز طول کشید متیو خیلی خسته بود منم از اون خسته تر بردمش هتل یعنی نزاشتم رانندگی کنه .متیو: تو کی اتاق رزرو کردی . آدرین : میخواستم با مرینت اینجا بمونیم تا بریم خونه . متیو : آخی داداش چه زجری کشیده . آدرین: برو پیش بخاری بشین من میام . متیو : بزن باشههه . آدرین: رفتم تو حموم

آدرین: وان و پر از آب گرم کردم و اومدم بیرون گفتم متیو . متیو : جون داداش . آدرین: برو حموم آب گرم تو وانه برو تا سرد نشده 😊. متیو : رازی به زحمت نبودیم . آدرین: نه فقط میخوام جبران کنم وگر نه من و این کارا . متیو : ضد حال . آدرین: اگه قول بدی یه ز/ن خوب بگیری شب عر/و/سیت ن/وکر/ی تو می کنم . متیو: هووم برو تو خسته ای خودتم نمی دونی چی میگی .

متیو: بعد نیم ساعت اومدم بیرون . آخی داداشم خوابیده دلم براش سوخت هر روز تو بچه گی از همه بیشتر پشت مرینت بود کافی بود یکی بهش چپ نگاه کنه که آدرین حساب شو بزاره کف دستش چه غیرتی میشد واسش . این جوری نمیشه زنگ زدم به مرینت و باهاش حرف زدم و بعد از چند دقیقه قطع کردم چه ناز خوابیده بود محو صورت نازش شده بودم که یهو....

خب میدونم دیر میزارم ولی ببخشید کلی کار دارم و امتحانا شروع شده مجبورم تا دیر وقت درس بخونم ممنون حمایت میکنید دوستان 😘🌹🌹