
این تست با همه تست هایی که تا حالا درمورد BTS شنیدید و دیدید فرق میکنه.😊تفاوتش اینه که قرار نیست که شما ی دختر باشید و یکی عاشقتون بشه.....اینجا قراره که یه تجربه رفاقت واقعی رو داشته باشیم🎉🎉
خب خب اول ماجرا بهتره خودمونو معرفی کنیم.من کیم؟؟یا بهتر بگم شما کین؟؟ی پسر نوجون که فقط ۲۰ سالشه و میخواد دنبال آرزوهاش بره. پسری که عشقش فقط موزیکه ولی میخواد هر کاری کنه تا به اون برسه.خب اسم پسره وین هست یعنی دوس داره ک با این اسم صداش کنن.وین ی پسره که اخلاق های خاصی داره. اون هیچوقت خوده واقعیشو نشون نمیده و فقط خانوادش و بهترین دوستش میدونم که اون چقدر مهربون و دل نازکه😇 چون که اون همیشه خودشو ی آدم جدی و بی احساس نشون میده و معمولا نمیتونه با بقیه ارتباط بگیره و ابراز احساس کنه چونکه در گذشته خیلی ها از احساسش سوءاستفاده کردن بخاطر همین بیشتر اوقات تنهاست😕ماجرا از اون جا شروع شد که وین رفت کره . همچین عادی بود تا اینکه اتفاق های مهم زندگیش یکی یکی رخ دادن.(برای اینکه راحت تر باشه من داستان رو خطاب به خودم جلو میبرم)
صبح که پا شدم سره پایی یه چیزی خوردم و زدم بیرون. اینجاها خیلی قشنگه ارزش دیدن داره. همین جوری توی خیابونا میکشتم و به در و دیوار نگا میکردم. ازش خوشم اومده بود هیجان خاصی داشت. دلم میخواد برای چن وقتم که شده اینجا زندگی کنم. روی یکی از نیم کتا نشستم و توی فکر فرو رفتم. به این فکر میکردم که من قراره چی کار کنم؟ کجا برم؟ هدفم چیه؟اصلا واسه چی اومدم اینجا؟ اینجا چی کار دارم؟ دیگه کم کم داشت حالم از خودم به بهم میخورد که پاشدم خودمو جمع و جور کردم.
دلم میخواد همینجا زندگی کنمو ی خواننده خوب بشم ولی خب نمیدونم باید چی کار کنم.من خیلی وقتا خیلی چیزا خواستم ولی رسیدن به همه آرزو ها کار خیلی سختیه. وقتی رسیدم هتل محکم پریدم روی تخت و به سقف خیره شدم.فکرای زیاد باعث شده که مغزم داغ کنه نمیدونم چم شده اصلا.رفتم پایین توی محوطه یکم قدم بزنم که یچیزی دیدم که باعث شد لبخند بزنم😃جلوی ورودی هتل داشتن یه بنر نصب میکردن که روش نوشته بود:فراخوان استعداد های خوانندگی. ی لحظه احساس کردم که میتونم ب همه ی آرزوهام برسم. سریع ی عکس از بنر گرفتم و بدو بدو رفتم توی اتاقم.
دقیق زمان و آدرس رو برسی کردم. زمانش ک واسه آخر هفته بود ولی از اونجایی که من هیچ جارو نمی شناسم پیدا کردن مکانش یکم سخت میشه که عیبی نداره از یکی میپرسم. سریع گیتار خوشگلمو از کیفش در اوردم و شروع کردم به تمرین کردن آهنگی ک دوس دارم😀 از اونجایی که من هیچ آهنگی به زبون کره ای بلد نیستم(حتی به زور میتونم حرف بزنم) فارسیم که نمیشه خوند چون ملت متوجه نمیشن؛پس باید یدونه اینگلیسی خوشگل پیدا کنم. یکم که گوشیمو گشتم از ی آهنگ خوشم اومد و شروع کردم یه خوندن. تا آخر هفته فقط ۳ روز مونده و هر روز عین دیونه ها داشتم تمرین میکردم.
صدای زنگ گوشیم بیدارم کرد. وقتی پاشدم هنوز حالیم نبود که کی به کیه. یکم که گذشت تازه یادم افتاد که کجا باید برم. خیلی سریع رفتم رستوران و صبحونه خوردم بعدش بدو بدو اومدم اتاقم و آماده شدم.یه استایل خفن از خودم ساختم که نگووو.😁داشتم از اتاق میرفتم بیرون که یادم افتاد گیتارمو بر نداشتم سریع برگشتم داخل و گیتار به دست اومدم بیرون . وقتی رسیدم پایین از یکی از خدمه هتل آدرس رو پرسیدم که اونم یه تاکسی برام گرفت و رفتم رسید به مکان مورد نظر. باورت نمیشه که چقدر شلوغ بود. یعنی فکت میومد پایین.😲 بیخیال اینا رفتم سمت جایی که ثبت نام میکردن . اسممو نوشتم و یه شماره بهم دادن که فک کنم نصف شبم نوبت به من نرسه. رفتم نشستم ی گوشه و هندزفری و گذاشتم توی گوشم و آهنگو پلی کردم.
دلم میخواست بهترین خودم باشم و این فرصت رو از دست ندم. چن ساعت گذشت و وقتی دیدم هنوز خیلی ب نوبتم مونده رفتم تا ناهار بخورم ولی همش احساس میکردم ک قرار نیست اونی ک من میخوام اتفاق بیوفته. بعد ناهار دیدم که داره دیرم میشه سریع برگشتم و خوشبختانه درست وقتی رسیدم که بعد چن نفر نوبت من بود. استرس وحشتناکی وجودمو گرفت که تاحالا تجربش نکردم . از اونجایی که عادت دارم همیشه به خودم دلداری بدم شروع کردم با خودم حرف زدن: پسر واسه چی اینطوری شدی. هیچی نیست تو خیلی خوب از پسش بر میای.همینطوری ک داشتم با خودم حرف میزدم شماره من اعلام شد.
رفتم داخل و سلام کردم. قضیه به این سادگیام نبود. ۳ نفر داور که آدم از قیافهاشونم می ترسید روبه روم نشسته بودن ولی به روی خودمم نیوردم و خودمو جمع و جور کردم . رفتم دوی صندلی نشستم و گیتارمو در اوردم. یکیشون پرسید موزیک رو خودت میخوای بزنی؟؟؟ گفتم که بله اگه امکانش هست. فک کنم خوششون اومد از جهرشون معلوم بود. بعد از اینکه موافقت شد شروع کردم به خوندن و بنظر خودم خیلی بد نشد ؛ فک کنم بقیم خوششون اومد.وقتی تموم کردم یکیشون پرسید:اهل کجایی؟؟کره؟؟ گفتم: ن من در اصل ایرانیم ولی زیاد ایران زندگی نکردم. _ اهمم اصلا فکر نمیکردم ک یه ایرانی باشی چونکه هم به کره ای و اینگلیسی خوب حرف میزنی + گفتم که بخاطر تحصیل زیاد ایران نبودم چن سال کانادا زندگی کردم و خیلی وقت پیش یک سالم توی کره تحصیل کردم. _ خوبه نتایج رو بعدا اعلام میکنیم.
از اتاق که اومدم بیرون احساس خوبی نداشتم. فکر کنم دوباره گند زدم . همچنان به خودم دلداری میدادم و به سمت دفتر اطلاعات میرفتم . بهم گفتم که عصر نتایج اعلام میشه. منم رفتم یه گشتی این اطراف زدن.من ۵ سال پیش یک سال تمام توی این شهر زندگی کردم ولی عین اسکولا هیچ جارو نمی شناسم و بیشتر وقتا گم میشم . از ترس اینکه دوباره گم بشم و نتونم محل مسابقه رو پیدا کنم زیاد از اونجا دور نشدم و همون اطراف ی گشت کوچولو زدم . دو ساعت بعد تقریبا ساعت ۷ بود که رسیدم ب محل مسابقه. دیدم که تابلو اعلام نتایج رو نصب کردن. خیلی سریع رفتم تا ببینم چی به چیه.
خودم انتظار نداشتم که پذیرفته بشم. فکر میکردم قرار نیست هیچ وقت به آرزوم برسم ولی وقتی اسممو توی قسمت پذیرفته شده ها دیدم اصلا باورم نشد. یه لحظه یادم رفت نفس بکشم. رفتم و ی گوشه نشستم. اول خودمو جمع و جور کردم و سریع زنگ زدم به مامانم. با یه ذوق و خوشحالی موضوع رو براش تعریف کردم که خودمم باورم نشد . چون به مامانم نگفته بودم دارم چیکار میکنم اونم بارش نمیشد تا اینکه براش یه عکس از تابلو اعلانات گرفتم و فرستادم . مامانمم خوشحال شد و از پرسید که پس به ایم زودیا برمیگردم؟؟؟ منم داشتم براش توضیح میدادم که از بلندگو اسم پذیرفته شده هارو صدا کردن. خیلی سریع از خدافظی کردم و رفتم جایی که گفته بودن.
خب طبیعتا خیلی خوشحال بودم ولی دوس نداشتم کسی بفهمه که چقدر ذوق مرگ شدم واسه همین خودمو جمع و جور کردم. همگی پشت یه در وایستادیم و یکی یکی می رفتیم داخل. یجوری آخرین نفر من بودم . وقتی همه رفتن نوبت من . در زدم و رفتم داخل . همون داور هایی بودن که موقع مسابقه هم بودن. _ بشین... منم نشستم. + ببین ما از صدای تو خیلی خوشمون اومد. ن تنها از صدات بلکه از مهارتت توی گیتار زدن هم خوشمون اومد . یجورایی خیلی فوق العاده بود. تشکر کردم و به بقیه صحبت هاشون گوش کردم. _ ببین یک کمپانی خیلی بزرگ که یک گروه موسیقیخیلی بزرگ هم داره که ن تنها توی کره بلکه در جهان معروف هستند، از ما خواسته تا بهترین خواننده این مسابقه رو بهشون معرفی کنیم تا یک عضو جدید باشه برای گروه موسیقی. +میتونم بپرسم کدوم گروه؟؟ _چیزی درمورد بی تی اس شنیدی؟؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چرا پسر! 😂 توهین نیستا ولی یکیم بنویس دختر باشه رفاقتونه داستانت هم عالیهعع
معرفیت میکم وایییییی
عضو جدید پارت ۷۹ 🤯🤯🤯🤯🤯🤯🤯🤯🤯🤯🤯🤯🤯🤯🤯
😮🤯
داستان شوکا و جین هم بزار
عالیییی بود❤🤩
ادامه بده موفق باشی🌟🌸
قشنگ بود ولی اگه بجای پسر دختر میداشتی خیلی خوب بود
آره منم بجای پسر اونو دختر میخونم😳😅😅
جررررر وینم مثل منه
سلام وین من جین هو ام میای باهم دوست شبم😂😂😂
12 تا سکته زدم از اول تا آخر داستان
ادامه