ماجراهای زن ممد و ممد😐

من : بذارید اول خودمو معرفی نمایم😐بنده زن ممد هستم😐 در کشوری به نام تستچی زندگی میکنم😐 شوهرم ممد رئیس جمهوره😐و تویه یک کاخ زندگی مینمائیم😐

ممد : حنا باز بی تی اس رفتن رو سکوی پر طرفدارترین ها 😐💕 من : *منی که دارم ران بی تی اس میبینم*😐 من : خب ، اون همیشه رو این سکو بوده😐🍙ممد : صحیح....😐🍺 من : این صدا چیه از بیرون در میاد؟ برم درو باز کنم 😐 مردم : ما قابلیت پیوی و ویدیو میخوایممم هو هو هو هو😐✊✊ من : باز اعتراضات شد، ممد رسیدگی کن تا در خونرو نکندن😐🍺 ممد :نگران نباش بابا، قابلیت مسابقه گذاشتم اینارو یادشون بره☺✌😐من :باشه حالا، من دو دقیقه برم مرکز شهر (بلاگ) یکم خرید کنم😐🍉ممد : برو بسلامت، فقط زود بیا😐

من : اخیش بلاخره رسیدم😐🍺 مردم : ریپ کنینن، ریپ کن جون عمتتتت، ریپ کنید😢😐من : حرفی بجز ریپ اینجا نیس؟😐من توی ذهنم : برم یکم از مغازه کاربر "جعفری" یکم جعفری بگیرم واسه ناهار😐من : سلام اقای جعفری خوب هستید ، خانواده خوبن؟ نیم کیلو جعفری میخواستم بی زحمت☺ جعفری : بفرمایید😐من : مرسی😐🍺من : حالا که پول دستمه برم کفش فروشی کاربر "امیلی* یکم کفش بگیرم😐👠امیلی : سلام عزیزم، دیروز کفش خریدی باز کفش بدم خدمتتون؟😐👠من : از اون کفش ورزشیا میخواستم 😐 امیلی :بیا بگیر، کل مغازمو دادم ب تو ک ، دیگه تا یه سال دیگه نیا بی زحمت😐👠 من : دستت طلا😐👠

من : ممد من اومدم خونه 😐 ممد : خوشومدی😐 من : یکم سرتو از اون لپ تاپ بیار بیرون😐✊ ممد : نزدیک ۹۸۹۰۸۱۷ نفر گیر دادن پیاماشونو ریپ کنم😐 من : اها.... ادامه بده😐🍺 * کمی بعد* 😐🍉 من : ممدو بیا شام😐🍉 ممد : بازم جعفری پولو داریم؟😐😢 من : همین بسته بگیر بلمبون😐 * فردا صبح *😐🌌 من : ممد پاشو ساعت ۹ صبحه😐 ممد : بزار یکم بیشتر بکپم خب😐🌌 * من رفتم ببینم چرا مردم جیغ میزنن اونم با پیژامه😐* 😐 من : یا جد ساداتتتت بی تی اس اومده کشورمونننن عرررررر یا بنگتننننن😐😢 جیمین : شلامممممم✌😐 کوک : اومدم کشور تستچی چون گفتن شیرموزاش خوش مزس😐🍺جین : ورلد واید هندسام اومده همه برید کنار😐✊ من :عررررررر برم امضا بگیرممممم یتیتیتیااینسمشجسنورگیمسن (لال شد بچه😐)

ممد : این صدا چیه، کر شدممم😐 من : ممدددددد بی تی اس اومدههههه😐 ممد : عر برم خوشامد گویی کنم😐🍺 من : با پیژامه؟😐😐 *تق تق*😐 ممد : کیه؟😐 منیجر بی تی اس : سلام بر شما، بی تی اس برای موندن، به جایی احتیاح دارن، گفتیم شاید کاخ شما خوب باشه😐☺ من : آ-آرههه این کاخ فقط ۵۶۵ تا اتاق داره که ما فقط یه طبقشو داریم، ببریدشون طبقه ۸۷۶ اونجا ۲۹ تا اتاق داره😐😢 منیجر بی تی اس : اها. ممنون😐 من با صدای آروم : ممد پاشو کت و شلوار بپوش بریمممم😐🔪 * کمی بعد😐* بی تی اس : انیو☺✌ من : هن؟😐 کوک : عه ببخشید باز زبان تستچیستان رو یادمون رفت ، بجاش کره ای حرف زدیم😅😐 ممد :خب باید ازین لحظه بیاد موندنی استفاده کنیم، ببریدشون به سالن اصلی😐🌌

کوک : عه... پس شیرموزایی که این همه تعریفشو میکردن کوش؟😐🍺 من : عه... بفرمایید😐*منی که دارم شیرموز خوردن کوک رو میبینم*😐 من تو ذهنم : وای بچم چه ناز میخوره😐😢 کوک : *شیرموز پرید تو گلوش*😐 کوک : عهم.. چی؟😐🍺 من : یا جد سادات از کجا شنید، هیچی هیچی 😐 جین : خانم محترم بچم داشت خفه میشد😐نامی : ای جان😐 جین : چعیییی با این زنه بودیییی.؟ من طلاق نامم رو میزه این ۵ تا بچرو با خودم میبرممممممممممم😐😠🔪نامی : جین. نههه منظورم این نبوددد😐😢 جین : حرف نزننننن ۵تا بچه بلند شین برید، منیجر تو پیش نامی بمون😐😠من : عهم...😐👠ممد در گوشم : بیا محلو ترک کنیم، منم میرم تو فکر ساخت هر قابلیتی بجز پیوی و ویدیو 😐