2/4(تهیونگ) Journey to the dream

💜قسمت چهار فصل دو💜 نامجون : درسته من و اعضا مشکلی نداریم ولی کمپانی بفهمه نمیدونم قبول میکنه یا نه @هنوز هیچی نگید به کمپانی چون فکر کنم ملینا دوست پسر داشته باشه اگه نداشته باشه اون وقت یه کاری میکنیم شوگا : خونه رو دادی به اونا الان منجینر بره سر بزنه چی میشه؟؟ @بهشون گفتم اگه از طرف کمپانی اومدن گفتن که این خونه برای کیه بگید ما اینجا رو از املاک اجاره کردیم و صاحب اصلیش رو ندیدیم ¶ افرین به همه چی هم فکر کردی نامجون : خوب گفتی باشه فعلا هیچی نمیگم هر چی هم باشی دوستمی چرا بگم فقط جلو دوربین و کمپانی سوتی ندیدن _دوربین ؟؟؟ نامجون : کمپانی گفت که ساعت ۹:۳۰ شب لایو بزارید ¶کی لایو بزاره؟ نامجون : همه .... به خاطر تشکر از ارمی هایی که به فن ساین و کنسرت اومده بودن همه باهم گفتن باشه و رفتن کمی بعد لایو گزاشتن ☃️( علامت کارا+ آیسان# ملینا& جیمین∆ تهیونگ@ جین _ جونگ کوک ¶)☃️

☃️( علامت کارا+ آیسان# ملینا& جیمین∆ تهیونگ@ جین _ جونگ کوک ¶)☃️ 🌺از زبان ملینا💕 ایسان گفت برو زنگ بزن بهش منم رفتم به راننده که منتظر بود ادرس بدم زنگ زدم و ادرس دادم(گایز ملینا قرار بود به راننده اشون زنگ بزنه و تهیونگ فکر کرده کسی رو که دوست داشته قراره زنگ بزنه😂😂اوضاع قلطی پاتی شده ) اومدم بچه ها زنگ زدم بیایین اتاق هامون رو انتخاب کنیم #من این اتاق رو انتخاب میکنم

+ منم این رو دوست دارم

&باشه منم اون اتاق رو دوست داشتم پس بریم وسایلمون رو بزاریم #من میرم دوش بگیرم +منم میرم دوش بگیرم &من صبح دوش گرفتم میرم لباسم رو عوض میکنم شما بریم من شام رو اماده میکنم رفتم در یخچال رو باز کردم میدونستم قراره خالی باشه ولی وقتی با کردم توش همه چی داشت فهمیدم تهیونگ گذاشته وسایل رو نگاه کردم یه غذا اومد ذهنم یدونه سوپ درست کردم با پیراشکی و نودل و ناگ مرغ تو یخچال هم کیمچی بسته بندی بود میز رو چیدم و غذا ها رو اماده کردم و فکر کنم هنوز از حموم در نیومده بودن رفتم نشستم رو مبل و گوشیم رو برداشتم دیدم از تهیونگ پیام اومده

☃️( علامت کارا+ آیسان# ملینا& جیمین∆ تهیونگ@ جین _ جونگ کوک ¶)☃️ @سلام خوبی ؟ چیزی لازم ندارین!؟ مشکلی که ندارین نیم ساعت قبل پیام داده بود جواب دادم & سلام مرسی شما خوبین نه ممنون دستتون درد نکنه ناگهان #هی دختر اون دنبال فرصته باهات صحبت کنه +اصلا هیچی بلد نیس &یا جد هفت بنگتن شما اینجا چیکار میکنین فوضولا #اون واقعا دوست داره این رو از اعماق وجودم حس میکنم &😂😐من اومدم مسافرت با شما الان بیشتر از چند روز دیگه اینجا نیستیم و واقعا فکر کنم نمیتونم باور کنم که دوستم داره و تاحالا نگفته فقط اعماق وجود تو میگه

#هی دختر اون دنبال فرصته باهات صحبت کنه +اصلا هیچی بلد نیس &یا جد هفت بنگتن شما اینجا چیکار میکنین فوضولا #اون واقعا دوست داره این رو از اعماق وجودم حس میکنم &😂😐من اومدم مسافرت با شما الان بیشتر از چند روز دیگه اینجا نیستیم و واقعا فکر کنم نمیتونم باور کنم که دوستم داره و تاحالا نگفته فقط اعماق وجود تو میگه + دختر واقعا تو احساس هیجان درک نمیکنی الان اگه جین به من این پیام رو داده بود غش کرده بودم تا حالا کدوم ارمی رو دیدی خونه تهیونگ باشه(دسته جمعی خرشانس تشریف دارن) #فعلا بحث رو جمع کنیم شام بریم بخوریم &میز رو چیدم و اماده است بیایید

+اوه اوه خرشانس خانم چه کرده #تو این همه استعداد داشتی و من نمیدونستم ؟؟! &بله دیگه ما اینیم موقع غذا خوردن ☃️( علامت کارا+ آیسان# ملینا& جیمین∆ تهیونگ@ جین _ جونگ کوک ¶)☃️ +راستی کمی بیشتر در مورد خودتون بگین مثلا تولدت هاتون کیه؟؟ #برای من بیست و چهار مارس ( چهار فروردین) +اوه پس ۱۳روز گذشته بود به هر حال پسا پس مبارک باشه 🥳 +ملینا برای تو کیه؟؟

+ملینا برای تو کیه؟؟ &۱۰ آوریل (۲۱فروردین) +واقعا دختر چهار روز دیگه تولدته باید جشن بگیریم #اره چطوره بی تی اسم دعوت کنیم؟؟؟ اینو گفت غذا پرید گلوم

👈🏻🤍🎉❤️ لایک یادت نره اگه تا اینجا اومدی ✨

#اره چطوره بی تی اسم دعوت کنیم؟؟؟ اینو گفت غذا پرید گلوم &فکر نکنم بچه ها من بابام یه کاری اداری با یکی از شرکت ها کره داره اون روز که باید برم سفارت آمریکا و کلا اون روز مشغله دارم نمیتونیم جشن بگیریم #اوه نه چه بعد باشه بعدا سه تایی میگیریم ...شام تموم شد و با هم تمیز کردیم بعد تمیز کاری اومدیم کمی نشستیم و جک گفتیم #فیلم باز کنم نگاه کنیم ؟؟؟ &من خوابم میاد میرم بخوام شما خواستین نگاه کنین شبتون بخیر +باشه شبت بخیر #شبت خوش 🌼از زبان ملینا 💕 رفتم تو اتاقم گوشیم پیام اومد مامان و بابام بودن گفتن تو پیام اگه نخوابیدی زنگ بزن حرف بزنیم زنگ زدم حرف زدیم پیام بهم اومد دوباره فکر کردم مامان اینا هستن که دیدم تهیونگ جواب داده @مرسی خوبم قابلی نداشت فردا می‌آیین با هم بریم جا های دیدنی کره ؟؟