
بعد از اینکه برگشتیم خونه فهمیدیم که هانا و عموم رفتن یه خونه دیگه اما نمیدونم کجا جونگ کوک هم نمیدونست بدون اهمیت به اونا رفتم تو اتاقم بچه رو که خواب بود گذاشتم توی تخت بچه
هانا اجوزه: برای شوهر عزیزم غذا می پختم اونم با عصاره سم ¶ آخ عزیزم که نمیدونی این غذا آخرین غذایی هست که میخوری نمیدونی چقدر خوش مزهس و نمیدونی سود مرگ تو چقدر خوش مزهس غذا رو بردم و گذاشتم جلوش ¶ بیا عزیزم با دست پخت خودم ¢ ممنون ¶ نوش جونت
بعد از چند دقیقه حالش بد شد وخون بالا آورد ¶ عشقم تو خیلی احمقی من هیچ وقت با یه پسر مرد ازدواج نمیکنم فقط بخاطر پول . داشتم میرفتم که پام رو گرفت ¶ اوه یه نفر دیگه هم موقع مرگش همینطوری پاهام رو گرفت . پام رو از داخل دستش بیرون کشیدم و رفتم بیرون اینم از این قرارها توی حساب بانکیم پول زیادی بیاد 😏 مرتیکه احمق فکر کرده من میام از سر عشق با یه پیر مرد ازدواج میکنم هعه 😏
جونگ کوک : آدرس خونه رو پیدا کردم چون میخواستم با پدرم حرف بزنم وقتی رسیدم اونجا دیدم که اوفتاده زمین همه جا رو هم خون ورداشته خیلی تعجب کردم هر چی دنبال اون زنه گشتم نبود که نبود شاید کار اون باشه خدای من چقدر این زنه عوضیه رفتم توی آشپزخونه دیدم که یه قوطی سیاه رنگ دیدم خیلی دلم میخواست گریه کنم اما یاد کار های اون که میوفتادم نمیتونستم براش ناراحت باشم قوطی رو برداشتم و بو کردم فکر کنم سم بود پلیس و یه آمبولانس خبر کردم که بیان جنازه پدرم رو ببرن چقیت که پدرم رو داشتن میبردن دست خودم نبود همون جا زدم زیر گریه اونقدر گریه کردم که حالم بد داشت میشد
اون زنه هیچ جا نبود پلیس همه جا رو دنبالش گشته بود اما پیداش نبود که نبود امروز مراسم خاکسپاری پدرم بود خیلی ناراحت بودم سون ریو هم اومده بود مادرم هم به عنوان یک شریک اومده بود یه دفعه دیدم که هانا با سر و کله زخمی اومد اونجا گفت دیشب یه نفر اومد تو خونه و منو با خودش برد منو زدن و بعد انداخت توی جاده و خودش رفت سر جنازه پدرم انقدر گریه کرد که حد نداشت اما من باور نکردم شاید کار اون نباشه اما بهتره از این زن فاصله بگیریم اون خیلی خطرناکه
اینم از این داستان تموم شد دیگه میا و جونگ کوک راحت زندگی میکنن از این به بعد تک پارتی و تصور کن میزارم 😉🥰
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من تا جای گریه دار دیده بودم
کوک زنده شده؟
عالی بود ولی نگفتی چطوری بچه دار شدن؟
park hyo
سلامممممم ببخشید دیر اومدم دنبالت شاید یادت نیاد اما من همونم همونی که عکسی که ادیت زده بودی یهویی اشتباهی اومده بود رو تستم
عالی بود
ولی کاش ادامه داشت
اگه تونستی به داستانم سر بزن
سلام آجی عالی بود عالی خیلی دوست داشتم یه خواهش ازت دارم و اگر امتحان داری یا سرت شلوغه اشکال نداره چون همه درس داریم میشه برام یه داستان بنویسی و ممنون اگر درس داری اشکال نداره 🥺🌹😻😘🙃
عرررررررر مح منتظر فصل 2 بیدم 🥺
عالییییییییی بیددددد :) ❤💜
مرسی ولی دیگه فصل دو نمیزارم شاید بخام داستان جدید یا تک پارتی بزارم
هنوزم دارم گریه میکنم که چرا تموم شد:))
من عادتمه همیشه آخر هر داستان گریه کنم:)
آره عاجو داستانتت خیلییی عالییی بودددد👏
منتظر داستان طنز از اعضا هستیما!😂
😂مرسی شاید طنز بزارم شاید تک پارتی نمیدونم چه کنم شاید هم یه داستان بسازم از عضو هشتم
واییی میشه اگه از عضو هستم ساختی اسمشو بزای ایم سوآ؟
باش بزار فکر کنم
خییلی قشنگ بود عالی بود 😘😘💜💜💜 منتظر تک پارتی های قشنگت هستم با ری اکشنا 😉☺😊😇
مرسی 🥰🥺