عشق سیاه و قرمز 14♥️🖤

از زبان مرینت:دیدم پلگ د.س.ت تیکی را گرفت😧😧😧😧😧😧😧😧 ولی تیکی با بغض د..س..ت..ش را کشید😦به آدرین گفتم: آدرین یک دقیقه بیا باهم بریم بیرون کارت دارم 😕 گفت:باشه😯 رفتیم بیرون گفت: چی شده بانو ی من😕😕😕 گفتم: آدرین الان دیدم پلگ د.س.ت تیکی را گ.ر.ف.ت.ه ولی تیکی د.س.ت.ش را کشید🙁 گفت:چی ولی این،این امکان نداره پلگ به جز پنیر کمنبر به چیز دیگه ای فکر نمیکنه😨 گفتم: فعلاً که د.ل.پلگ پ.ش.ه تیکی ه.ست ولی یک مثال هست که تیکی د.س.ت.ش را کشید و به علاوه با بغض☹️

آدرین گفت: نمیدانم ولی صدرصد پلگ مقصر هست😕 گفتم: نمیدانم ولی شاید هم تقصیر تیکی باشه،ولی بازم به نظرم تقصیر پلگ باشه چون تیکی بغض کرده بود☹️«وقتی مرینت و آدرین به خانه ی خانواده ی دوپنچنگ رفتن😉»

از زبان مرینت: آدرین داشت به سختی من را از پله ها با ویلچر به بالامیبرد🙁من فدای آن فداکاری هایش بشم🥺خدایا آدرین را ازم نگیر 🥺🤲 به آدرین گفتم: آدرین خسته میشی بزار همان پایین باشیم بگیم بیان ع..ش..ق..م🥲 گفت:نه عزیزم این چه حرفیه من خسته نمیشم کفشدوزبانو ی خ..و..د..م😊 گفتم: آدرین آخه میترسم یک بلایی سرت بیاد گفت:چه بلایی؟گفتم:کمرت می‌شکنه پسر جان😕

گفت:نه من ب.ا.ن.و.م را میبرم بالا😀 گفتم:آخه دلم راضی نیست که من راهت بشینم اینجا و تو سختی بکشی😓🥺 گفت:ای بانو این را بگو☹️ و خلاصه آدرین با زور و زحمت من را برد بالا و در زدیم😰😰😰😰😰😰.......... استرس داشتم 😰

در را باز کرد و با دیدن من شوکه شدن. خانم سابین گفت: مرینت دخترم چ.چی.ش.ش.شده😱 آقای تام گفت: دخترم چی شوده؟همه چیز را گفتم و رفتیم خانه ی آقای آگراست،چند تا وسیله هم برداشتم😊

رفتم اتاق آقای آگراست و گفتم: سلام آقای آگراست ،آقای آگراست من از شما یک درخواستی دارم و واقعا ببخشید که این همه زحمت دادم😓 گفتن:نه دختر شما مراحمی،چه درخواستی؟گفتم: میشه به پدرو مادرم زنگ بزنید خانواده ی اسپارو 😓 گفتن:باشه الان زنگ میزنم 😄 ولی چی بگم؟گفتم: بگید که مرینت دوپنچنگ دخترشان هست🙂گفتن:باشه دخترم ولی کاشکی این تصادف اتفاق نمی‌افتد و پای شما فلج نمیشد😕 گفتم: آقای آگراست نگران من نباشید دکتر گفت که درست میشه 🙂 گفتن:من و همسرم هم تا جایی که می‌توانیم کمک میکنیم چون خوشحالی مان را مدیون شماییم😄

به آدرین گفتم:چی‌شده گفت:مرینت،بابا،مامان آدرینا قرار بیاد😆 گفتم:امممممم آدرین آدرینا کیه؟(نویسنده: آدرین ببین الان مرینت فکر می کنه بهش خ.ی.ا.ن.ت کردی وایسا نکنه این کار را کردی😨 آدرین:نخیر من این کار را نمی‌کنم ببین چی میگم🙂) گفت:خواهرمه هست عزیزم 😄 گفتم: چیییییییی مگه تو آبجی داری😨😨😨 گفت:واییییی یادم رفت بهت بگم😱مرینت آروم باش به خودت شک وارد نکن نه،نه بابا به بیمارستان زنگ بزن گفتم: آدرین آدرین آدرین آروم باش عزیزم من بهم شک وارد نشده آروم باش نه اینطوری نمیشه آقای آگراست به بیمارستان زنگ بزن😰

از زبان گابریل:عصابم را خورد کردن گفتم:بسه بابا هیچ کدامتان چیزی تو نیست سرم درد گرفت 😕🙂 گفتن: ببخشید. از زبان مرینت: آدرین گفت: عزیزم بریم اتاقم؟گفتم:اگر خسته نیستی میشه من را ببری خانه ی مامان و بابام ولی میدانم خسته ای پس بزار بعداً 🙂😊

گفت:نه عزیزم بیا بریم.گفتم: واقعا بهترینی 😍😍😍😍🥲(دم دره خانه‌ی آقا و خانم اسپارو 😆)«عکس عمارت اسپارو👆👆»همچنان از زبان مرینت: وای عمارت چقدر بزرگه بزرگتر از عمارت آگراست،⁦⁦⁦ زنگ زدیم در را باز کردن آدرین من را برد رفتیم داخل همه ی خانوادم جمع شدن دورم سلام کردم و گفتم که مرینت دوپنچنگم ولی در واقعه دخترشانم مامانم گفت:دخترم،مارک گفت: آبجی بزرگه😊😨 مرریلاگفت: آبجی بزرگم چرا😨 گفتم: تصادف کردم عزیزم😊 گفت: آبجی نکنه فلج شدی😨😨

گفت: آبجی جونم بهت قول میدم که هر کاری برای خوب شدنت میکنم🥺 بعدهمه گفتن:ماهم همینطور بعد آدرین گفت:من هم هر کمکی از دستم برمیاد انجام میدم😊 مامانم گفت:داماد گلم مرسی😆من قرمز قرمز شده بودم بدتر از حالت کوامیی تیکی🔴🔴🔴🔴🔴 آدرین گفت:یاخدا مرینت چشده😨 گفتم:هیچی هیچی فقط گرمم آره آره گرمم هست⁦(‘◉⌓◉’)⁩گفت:باشه بیا بریم بیرون😦

گفت: آبجی جونم بهت قول میدم که هر کاری برای خوب شدنت میکنم🥺 بعدهمه گفتن:ماهم همینطور بعد آدرین گفت:من هم هر کمکی از دستم برمیاد انجام میدم😊 مامانم گفت:داماد گلم مرسی😆من قرمز قرمز شده بودم بدتر از حالت کوامیی تیکی🔴🔴🔴🔴🔴 آدرین گفت:یاخدا مرینت چشده😨 گفتم:هیچی هیچی فقط گرمم آره آره گرمم هست⁦(‘◉⌓◉’)⁩گفت:باشه بیا بریم بیرون😦

گفتم: باشه🥴من،مامانم،بابام،آبجیم، برادرم،آدرین همه رفتیم بیرون. من یک دردی شدیدی توی پاهام حس میکردم،درده خیلی شدید شد😖 از زبان آدرین:مرینت یک جوری شده بود بعد داد زد:پاهام😫😫😫😫😫😫😫 گفتم: مرینت،مرینت چی شده😰😰😰 گفت: آدرین پاهام خیلی درد می‌کنه😖 گفتم:باشه باشه الان میریم بیمارستان ولی ماشین نیاوردم🤦🏼🤦🏼پدرم گفت:ماشین ما که هست رفتیم سوار ماشین شدیم و ویلچرهم جادادیم توی صندوق عقب ماشین😬😬رسیدیم بیمارستان «کسانی که بودن با مرینت: آدرین،مارک،مریلا»دختر گفت مرینت را رو تخت بذارم و گذاشتم دکتر از مرینت پرسید:چیشده؟مرینت گفت:یک دفعه ای پاهام درد شدیدی گرفت😫👣 دکتر گفت:یک سوزن داخل پایت میکنیم ببین پاهایت را احساس می‌کنی یانه😊

از زبان مرینت:به آدرین گفتم: آدرین میترسم🥺آمد پیشم و د.س.ت.م را گ.ر.ف.ت و گفت:از هیچی نترس🥲 گفتم:باشه دکتر سوزن راداخل پایم کرد و فقط یک سوزش کوچک احساس کردم🥺 دکتر سوزن را درآورد من گفتم:یک سوزش کوچیکی احساس کردم 🥴

دکتر گفت: نشان ی خوبی هست کم کم پای شما دارد خوب میشود😊 گفتم: چییییییییی😨 یعنی دوباره میتوانم راه برم🥺 دکتر گفت:بله😊و بعد هم رفتیم خانه ما آدرین هم آمد واقعا باورم نمیشد که پاک داره درست میشه🥴

رفتیم خانه که به آدرین در گوشی گفتم: آدرین تیکی و پلگ کجان🤨🤔🧐 گفت:خانه ی ما😁 گفتم: ممنون که هوای من را داشتید🥲 هم تو،هم خانوادت هوای من را داشتید 🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺 گفت: مرینت تو خوشحالی من و پدرم را برگرداندی🥲من هستم که باید تشکر کنم تو بهتری ع..ش..ق دنیایی😘 گفتم:تو هم همینطور 😍😍😍😍😍😍😍

آنچه خواهید خواند:جک: گابریل بیا دیگه😫 مرینت: سلام خوشبختم مارک:آبجی بزرگه مرینت دوست دارم😊 آدرین:مامان کمکم کن😁 الان میگید که چرا همش میزارم آدرین:مامان کمکم کن😁 چون در یکی از پارت ها میفهمید😊

خب من یک تئوری دارم برای کارتون میراکیلس لیدبااااااااااااگ 😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆تئوری صفحه ی بعد 👈👈

تئوری اینکه گابریل آگراست ع..ش..ق مرینت هست🥴🥴چون فقط درخواست های مرینت را قبول می‌کنه و یک تئوری دیگه که گابریل به مرینت درباره ی دخترکفشدوزکی بودنش شک داره چون گیر داده مرینت را شرور کنه😕😕

چالش داریم 😳😳😳😳😳😳😳

تستچی عزیزم قبول کن 🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺 خداحافظ عزیزان 🫂🥰🥰