اینم مال لینو،کوتاهه

لینو:من همیشه طرفدار نقاشی هاش بودم،پایه خل و چل بازیاش،خراب کاری هاشو به جون می خریدم،من واقعا دوستش داشتم!ولی اون بیشتر:) این دوری پنج ماهه ای که بین ما افتاده همش از همون روزی شروع شد که بدون هدیه به جشن تولد اومد،و قول داد همین امروز جبران کنه!

می خواستم بهش بگم که ‌وجودش برام بهتر از صدتا هدیه هست ولی اون زودتر پرید جلوی تیر!فکر می کرد اگر جلوی آسیب دیدن من توسط هیتر نفوذی رو با دادن جون خو‌دش بده من خیلی خوشحال می شم!باید بهوش بیاد تا بهش بگم دیگه این کار رو نکنه چون دق می کنم!:)

ا/تِ من! تمرکزم سر جایش نیست ولی هان می گه پنج ماه و شش روز هست که توی سی سیو بستری هستی،و من همه این حرفا رو دارم از پشت این شیشه بزرگ و محکم بهت می گم،نمی دونم می شنوی یا نه ولی چهار روز دیگه تولدته!یادت هست؟تو خیلی فراموش کاری!من می خوام دوباره از اول تولدم رو بگیرم،با تو!خب؟!

سلام بچه ها،می دونید همه امیدم به شماست؟اون مدت که تک پارتی می نوشتم خیلی خوب بودید،ولی بعضیاتون الان حتی یک کامنت نمی دن که ببینم هنوز هستن یانه:)

لطفا حمایت،کامنت،فالو و لایک،باشه؟:) باور کنید اونقدر ازتون وقت نمی گیره،چون وقت نداشتم این اون قدر خوب نشد،حتما بازم می نویسم😄💛

خب امیدوارم همیشه حالتون خوب باشه،دنیاتون شیرین باشه،دوستون دارم:))))