❣😍عشق بی همتا جیمین-پارت۲😍❣

از زبان اورانوس : گفتم : خب بگو میشنوم گف :ت خب.......خب من تو رو.........تو رو دوست دارم😓 و میخواستم.......میخواستم بدونم تو من رو دوست داری یا نه ؟😓 زبونم بند اومده بود چشمام گرد شده بود گفت : خب میدونم الان شکه شدی شب بیا اینجا . شب شد یک ربع مانده بود تا ساعت ۹ سریع لباس پوشیدم حوسله توضیح دادن ندارم عکس بالا رو ببینید 👆 رفتم سر قرارمون توی بستنی فروشی دیدم سر یه میز نشسته رفتم روبه روش نشستم ، گفت : خب ؟ گفتم : امشب هوا چه خوبه ، نه ؟ گفت : جواب من ؟ گفتم : میای بستنی سفارش بدیم ؟ گفت : اونم به موقش فعلا جواب من گفتم : اممممممم گفت : جواب من لطفا ( با داد ) گفتم باشه باشه داد نزن بهت میگم گفت : خب ؟ گفتم : خب........ خب......... آر.......آره از زبان جیمین : گفت : خب........خب..........آر.........آره داشتم از خوشحالی بال در می آوردم گفتم : واقعاااااا ؟ میگم : خب......خب آره خیلی خوشحال بودم

فردا توی مدرسه از زبان اورانوس : رفتیم سر کلاس معلم درس داد و بعد کلاس توی زنگ تفریح جیمین اومد دست منو گرفت خواست ببرم یه جایی من خیلی خجالت کشیدم آخه اون مشهور ترین فرد مدرسه بود و اگه دیگران من رو توی مدرسه با اون میدیدن کلی حرف پشت سرمون در میومد پس دستم رو کشیدم و آروم گفتم : داری چیکار میکنی دوباره دستم رو گرفت و در گوشم گفت : باهام بیا رفتیم یه گوشه مدرسه که خلوت بود

بالاخره ازم جدا شد خیلی خجالت کشیدم بقیه کم کم رفتن من موندم و جیمین گفتم : چیکار کردی جیمین!!! الان میوفتیم سر زبونا گفت بیوفتیم بهتر من ع*ا*ش*ق*ت*م از اون کلمه آخرش بیشتر آب شدم😓

زنگ کلاس زده شد رفتیم سر کلاس جیمین به خانم گفت که میشه بیاد پیش من بشینه خانم هم که از فیلم هایی که بچه ها منتشر کرده بودن موضوع رو فهمیده بود گفت : باشه منم زدم تو سر خودم به خانم گفتم میشه برم بیرون حالم بده گفت : باشه عزیزم رفتم بیرون که دیدم جیمین پشت سرمه حالم واقعا بد بود جیمین اومد و یک ب*و*س*ه کوچیک روی لبم زود و گفت : حالت بده ؟ با اون ب*و*س*ه واقعا حالم بهتر شد انگار معجزه بود گفتم : حالم بهتر شد بریم سر کلاس و رفتیم

اسلاید اضافه دستم شکست😅

اسلاید اضافه😊

خب امیدوارم خوشتون اومده باشه تیتچی جان من گفتم +۱۰ لطفا قبول کن خیلی براش زحمت کشیدم ممنون تا پارت بعد بای😋