
خوب خوب داستانم جدیدم برای یکی از دوست هام..میخواستم تک پارتی بنویسم نظرم عوض شد و تبدیل به داستان شد. امیدوارم خوشش بیاد
یه نگاهی حسرت امیز به ساختمان بزرگ اس ام.ساختمانی که قدرتش فرا ناپذیر بود،چیز های قدرتمند همیشه ترسناکن.ترسناکی که تو هم میتونی ازش قدرت بسازی یعنی بین قدرت و قدرتمندتر یکی برنده میشه شکی درش نیست که قدرتمند تر برنده میشه.ولی میخوام اونقدری قدرتمند تر بشم که اس ام هم جلوم قدرت باشه نه قدرتمند. نگاهی به رفیق خلم انداختم که وایساده بود جلوم و بعد از دادن ورقه ها، مطمئن میخاست سرم غر بزنه😐😐کارینا:خوب خوب اینا رو هم امضا کن..بعد از چک کردنشون امضا کردم و چند تایی واسه زیان شرکت بود رو رد کردم.کارینا:کی میخواهی خودت رو اعلام کنه که بزرگترین سفیر برند ویکتوریا سکت هستی یا اون که باعث شد ویکتوریا سکت بشه مارک جهانی.ایناز:گفتم که هنوز وقتش نرسیده..کارینا:پس کی میرسه.؟اه دیگه خسته شدم..ماریا:به زودی زود یه چند ماهی تحمل کن تو مثلاً نماینده ی اینی هست..ماریا:این هم مدارک جعلی که گفته بودی برات درست کنم..ایناز:چجوری این کار و کردی؟..ماریا:با استفاده از قدرت هکر بودنم تونستم نفوذ کنم به یکی سازمان های کره ای که این کار رو توش انجام میدن و مدارک جعل کنم..گنگ گنگ..کارینا:نکنه..ایناز:اری میخوام با اسم یونا وارد اس ام بشم البته برای طراح مد..کارینا:اصلاً خطرناک نیست که؟..ایناز:از چیز های خطرناک خوشم میاد..ملودی:بعدش اونا که یه چند طراح حرفه ای خارج از کشور دارن..ایناز:بهشون پول دادم گفتم برن تو یکی کشور خودشون در ویکتوریا کار کنن ولی خودم وارد اس ام میشم
ملودی:ماشاالله فکر همه جاش رو کردی...ماریا:البته پیشنهاد من بود..ایناز:خیلی ممنون کی میتونم ادیشن بدم و اینکه اگر قبول نشم.میفهمی چی میشه؟..ملودی:اون با من البته فکر نکن چجوری این کارو میکنم😉 بریم روز ادیشن ایناز:از زبون ایناز:از ماشین مدل پایین پیاده شدم لباس های ساده ولی از لحاظ مد خیلی قابل قبول بود این یکی از کارهای بود که کمپانی رو جلب میکرد.سر تو گوشیم که یکدفعه به یک اقایی خوردم من که اینطوری بشه فقط خدا میداند چه کاری باهاش میکنم:هوووی کوری مریضی مگه خدا اون نعمت چشم رو بهت نداده.دقت کردم دیدم ماسک داره و بعد ادامه دادم:نگران نباش کسی نمیخورنت،اینجور خودت رو پوشوندی.نگاهی به لباس هاش انداختم،میشه گفت فوق العاده بود طرحی که بهش داده بود😊😐یک شلوار اسپرت ابی رنگی داشت با یک پیرهن لی مدلی ولی جنسش لی نبود ولی در ظاهر اینطوری به نظر میمومد(پشم ماتون نریزه ایشون طراح مد هستن)و یک کت چرمی. و با ست کفش و کیف کاملاً چرم😅😄.بعد رو بهش گفتم:نگران نباش کسی نمیخورنت از این به بعد این ماسک رو بردار دور و برت بتونی ببینی.اقای کور☺یکی از طرح هایی بعد از حرفه ای شدنم زدم و خیلی خوب بود مخالف بودم به نمایش بزارمش چون برای این روز طراحی کرده بودمش..داوران با نگاه های خیره ای و تحسین امیزی بهم نیگا میکردند..و همه با دیدن طرح هایم مطمئن بودن که من برنده این رقابت میشم.اونها در حال رقابت با من بودن ولی من در حال رقابت با اس ام بودم.یکی از داور ها:لطفاً بیرون باشید و اس ام رو ترک نکنید حدودا ۳ ساعت تا ما نتیجه رو اعلام کنیم
از اتاق بیرون اومدم و توی یکی از صندلی ها نشستم.چقدر اس ام بزرگ بود از وقتی از کمپانی اومدم بیرون خیلی قدرتمند تر شده بود.و من هم سعی کردم یجوری باشم که حتی اس ام هم جرعت جنگیدن با من رو نداشته بود.چقدر رقص های سخت انجام دادم اگر بودم مطمئنا میتونستم جزء بهترین رقاص های کیپاپ باشم..چقدر واسه رپم تمرین کرده بودم..همیشه بهم میگفتن تو هر گروهی دبیو کنی مطمئنن پر طرفدار ترین عضو اون گروه میشی ولی همه..نمیخوام گذشته رو به یاد بیارم.احساس تنگی نفس میکردم.با تمام توانم از صندلی بلند شدم و مثل همیشه قدم های محکم برداشتم تصیم گرفتم به اتاق تمرین برویم☺وارد یکی از اتاق ها شدم که گروهی مشغول رقص بودن معلوم بود کاراموز تازه وارد هستن.چون هنوز تایپ اس ام نبودن اس ام ادم ها رو تغییر میداد..میخاست مثل چیزی که بشه خودشون میخان😕خودخواه بود.بی رحم بود.از اتاق خارج شدم و میخواستم خارج بشم که یک صدای محو کننده که بعد از خوندن متن یک های نوت رفت نظرم رو جلب کرد😂(یعنی من به این دلیل بایسم شده بکهیون که های نوتش رو شنیدم😄😃.هرجا هم میرم اینو میگم)اروم به سمت اتاق رفتم پسری پشت میکروفن نشسته بود هدفونی در گوشش داشت و اهنگ رو میخوند..صداش دلنشین بود حس ارامبخش میداد همچون قرصی بود خواب اوری بود که ادم رو میبرد به دنیای هدف هایش..هدف چیه خیلی وقته طعمش رو نکشیدم هدف داشتم ولی خودخواهانه بود مثل اس ام میخواستم بگم چقدر بد هست ولی به اینکه بعد نابودی اس ام چه اتفاق هایی برای ایدل هاش و کار اموز هاش میفته رو فکر نکرده بودم یه روز خودم هم اینجا بودم.جای این افراد می جنگیدم..میخواستم موفق بشم تا اینکه رسید به اون روز نحس هیچ وقت از حرف زدنم پشیمان نشدم.از روز که سر یکی از کاراموز ها داد زدند و کتکتش
زدند.من هم با جرعت روشون وایسادم ازش دفاع کردم..میتونم بگم پشیمون نبود ولی بیرونم کردن تصمیم گرفتم انتقام بگیرم...با صدایی که اومد از افکارات خود بیرون اومدم☺داور:نتیجه ها معلوم شد..میتونید توی تابلو مشاهده کنید☺راه افتادم به سمت تابلو:کیم یونا طراح اصلی گروه اکسو..نمیشناسم ولی فک کنم گروه بزرگی هستن چون همه دارن میگن با حسرت بهم نگه میکنن...یکی از داورا به سمتم اومد و گفت:خیلی خوشحالم که شما شدید طراح اس ام با لبخندی جوابش رو دادم:من هم خیلی بیشتر که تونستم در اس ام کار کنم و امیدوارم بتونم وظایف خود را به درستی انجام بدم..با نگاهش بهم فهمیدم کاملاً مطمئن شده من میتونم بهترین باشم😄داور:میخاستن شما رو توی یک گروه خیلی عادی ولی هنوز معروف نشده بشید طراحش تا حالا کسی نشده بدون اینکه طراح یک گروه عادی باشه بشه طراح اکسو..لبخندی زدم که ادامه بدید:اکسو که همینطور مطمئنا میشناسید یک گروه پسرانه خیلی معروف در سطح امریکا هست بیشتر ادامه نمیدم فردا لطفاً ساعت ۸ اینجا باشید..فردا صبح روز:یک استایل کاملاً شیک و مجلسی زدم.و به سمت کمپانی راه افتادم یک خونه خیلی کوچیک توی نزدیکی اس ام اجاره کرده بودم که میتونستم با ۱۵ دقیقه به اس ام برسم
زدند.من هم با جرعت روشون وایسادم ازش دفاع کردم..میتونم بگم پشیمون نبود ولی بیرونم کردن تصمیم گرفتم انتقام بگیرم...با صدایی که اومد از افکارات خود بیرون اومدم☺داور:نتیجه ها معلوم شد..میتونید توی تابلو مشاهده کنید☺راه افتادم به سمت تابلو:کیم یونا طراح اصلی گروه اکسو..نمیشناسم ولی فک کنم گروه بزرگی هستن چون همه دارن میگن با حسرت بهم نگه میکنن...یکی از داورا به سمتم اومد و گفت:خیلی خوشحالم که شما شدید طراح اس ام با لبخندی جوابش رو دادم:من هم خیلی بیشتر که تونستم در اس ام کار کنم و امیدوارم بتونم وظایف خود را به درستی انجام بدم..با نگاهش بهم فهمیدم کاملاً مطمئن شده من میتونم بهترین باشم😄داور:میخاستن شما رو توی یک گروه خیلی عادی ولی هنوز معروف نشده بشید طراحش تا حالا کسی نشده بدون اینکه طراح یک گروه عادی باشه بشه طراح اکسو..لبخندی زدم که ادامه بدید:اکسو که همینطور مطمئنا میشناسید یک گروه پسرانه خیلی معروف در سطح امریکا هست بیشتر ادامه نمیدم فردا لطفاً ساعت ۸ اینجا باشید..فردا صبح روز:یک استایل کاملاً شیک و مجلسی زدم.و به سمت کمپانی راه افتادم یک خونه خیلی کوچیک توی نزدیکی اس ام اجاره کرده بودم که میتونستم با ۱۵ دقیقه به اس ام برسم
پاشو برو اس ام..برو از غذا های خوشمزه اش بخور البته الان همشون رژیمن و کلی غذا مونقده بود😄..میخندید ولی من میدونستم چه بغض عمیقی داره..بغض اون منجر به انتقام شد..وارد اس ام شدم مثل خیلی وقتا میلی به غذا نداشتم.ساعت ۴ و نیم فکر نکنم رسیده باشن ولی خودم زود اومدم😀از کارکنان پرسیدم کجان و اومدن گفتن اتاق تمرین و همونجا که به اتاقی ختم میشه اونجا اماده میشن..وارد شدم با صدای یک پسره برخورد کردم اینو قبلاً شنیده بودم ولی یادم نمیاد بعد خیلی منظم ادامه دادن..رقص هاش خیلی خیلی فوق العاده بود..ووکال های که غیر قابل توصیف هستن..از حق نگذریم واقعاً خوشتیپ بودن.(نویسنده😂).یه ووکال بود که فک کنم اینطور ووکال برای اماده سازی رپ هستن که یه پسره اومد جلو و شروع کردن به خوندن رپ..رپش خیلی فوق العاده بود...و بعد از رپ حدوداً ۴۰ ث کشید تا اهنگ تموم بشه...بعد از تموم شدن همشون مشغول یه کاری شدن که یکی از انها متوجه من شد..سوهو:تو اینجا چیکار میکنی؟..ایناز:من؟..چانیول:غیر از تو کسی اینجا هست؟...ایناز:شما هستید که..ازز پرویی من پشم هاشون ریخته بود..بکهیون:تو ما رو نمیشناسم..ایناز:من همسایه بغلی خودم رو نمیشناسم چه برسه به شما...سهون:تو واقعاً کی هستی..ایناز:من استایلیست جدید اکسو هستم..بکهیون:عجب عجب عجب اکسو رو نمیشناسی بعد استایلیست شون هستی..ایناز:اصلاً به شما چه..من چرا دارم با شما حرف میزنم برم دنبال اکسو..سهون:مگه میشناسیشون که بری پیداشون کنی😂😂..همون خانوم که من رو اینجا فرستاده بود اومد گفت اینا گروه اکسو هستن😂😂و من برای اولین بار خجالت کشیدم😢بکیهون:پیرزن غر غرو چطوری؟ما رو شناختی یا نیاز هست باز بگم..ایناز:بله شناختمتون تشریف بیارید بیارید...بکهیون:نمیایمم...ایناز:خب به کفت چپم یعنی مهم نیست بالاخره خودتون مجبور میشید بیایید...بکیهون از اینکه مثابل این دخترک شکست خورده بود خوشحال نبود..بریم از زبان بکهیون:سهون:بکیهون بریم دیر میشه لی سومان ما رو میکشه😑😑بکهیون دنبالش افتادم..وارد اتاق استایلیست شدم..واقعاً لباس های خیلی خوب داشت ولی از یکیشون خوشم نمیاومد خوشگل بود ها ولی با سلیقه من جور در نمیاد...از زبان ایناز:با جمع شدن پسرها نگاه شگفت انگیز خودشون روی لباس های دیدم نا محسوس به اون پسره مو قهوه ای کردم که اون هم مثل بقیه داشت نگاه میکرد ولی با رسیدن به یک لباس صورتش جمع شد پس فک کنم دوسش نداشت...پس این شد مال اُشون....
خوب نظرتون چیه؟صادق باشید.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عرررر جای خالی زدم یکی از پارت ها یادم رفته بود بزارم:
را به درستی انجام بدم..با نگاهش بهم فهمیدم کاملا مطمئن شده من میتونم بهترین باشم😄داور:میخاستن شما رو توی یک گروه خیلی عادی ولی هنوز معروف نشده بشید طراحش تا حالا کسی نشده بدون اینکه طراح یک گروه عادی باشه بشه طراح اکسو..لبخندی زدم که ادامه بدید:اکسو که همینطور مطمئنا میشناسید یک گروه پسرانه خیلی معروف در سطح امریکا هست بیشتر ادامه نمیدم فردا لطفا ساعت ۸ اینجا باشید..فردا صبح روز:یک استایل کاملا شیک و مجلسی زدم.و به سمت کمپانی راه افتادم
🍫🎠
پارت بعد کووو ماری دمپایی من کوووو
اخ چقدر خوبه پارتا رو تند به تند بنویسسیاا❤😍
سعی رو میکنم😃
حفلحبتلخبحی زبان قاصره 😭❤
ررعررررر