سلام دوستان یک داستان دیکه از لیدی باگ و کت نوار
از زبان مرینت :تیکی خال ها روشن .رفته بودیم به جنگ یک آکومای دیگه ولی این یک آکوما نبود این ارباب شرارت بود کهشرور شده بود شکست دادنش با اون قدرت های جدید غیر ممکن بود
اون همه چیز رو وارونه می کرد مثل :یک آکو ما وارونه دو آکوما
من کمکت می کنم وارونه عمرا کمکت کنم خیلی سخت بنظر می رسید بعد ۱۰ دیقه جنگ کت نوار و من عین کوفته هایی شدیم که قبل کوفته بودن خیلی حالشون بهتر بود که گفتم دیگه وقتشه لاکی چارم یه آینه اومد دستم کت نوار گفت من فکر نمی کنم نیاز به آرایش داشته باشیم که یک دفعه فهمیدم قدرت وارونه بودن رو میشه با آینه هم دوباره وارونه کردم پشت آینه جلو رفتم تا رسیدم به ارباب شرارت که الان شده بود وارونه گر اما تا خواستم معجزا گرشو بردارم محلم با عصاش که قدرت هاشو با اون پرت می کرد به طرف چیز هایی که می خواست وارونه باشن زد به آینه ام و اون رو شکست رمانم کم بود و داشتم به حالت اول بر می گشتم که از فرصت استفاده کردم و عصاش رو با یویو هم شکوندم و آکوما رو گرفتم و دویدم دنبال ارباب شرارت اما انگار غیب شده بود که یهو یه چیزه زد به سرم..........
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
خیلی خوب بود پست های منم ببین باشه در کل خیلی خوب بود
پارت های مهم رو طولانی می نویسم ولی بقیه کوتاه تر
بجاش تا پارت ۱۰ رو امروز میزارم😍😍🤩🤩🤩🤩
ایوای قبول نکرد تست چی 😵😰
فقط ببخشید بارت بعد خیلی عاشقانس دارم رو پارت ۳ کار می کنم خیلی ممنون
ادامه رو بنویس جالبه داستانت خوشم اومد❤😘
ادامه داره تازه کجاشو دیدین😆😝
خب ادامه بدم یانه🤗
بله لطفا خیلی قشنگه
آره خیلی باحاله من احساس می کردم جای آدرینم اینقدر هیجان داشتم😅داستانت باحاله خوب و بلند ممنون