خب بچه ها این پارت رو گذاشتم با اینکه هنوز شرطا کامل نشده بودن ولی گذاشتم امید وارم خوشتون بیاد ♥️
از دید ا/ت:اون...اون جئون جونگ کوک بود اون اینجا چیکار میکرد با هم در گیر شدن بعد چند ثانیه پسره فرار کرد و منم خواستم بلند شم که نتونستم. ا/ت: اییییییییی کوک:چی شده؟ ا/ت:فکر کنم پام آسیب دیده کوک:بزار بلندت کنم ا/ت:نمیخوام خودم میتونم کوک:اینجا ادمای م.س.ت. زیادن اگه با من نیای کارت ساختس ا/ت: اهوم🥺 بعدش بلدنم کرد ا/ت:هی ولی من خونم اون طرفه کوک:ولی خونه ی من اینطرفه ا/ت:اما من..نمیتونم شبو اونجا بمونم کوک:نترس بابا😂 یک من با خانوادم زندگی میکنم دو میتونی تو اتاق مهمون بمونی ا/ت:ام..باشه چند دقیقه ای بینمون سکوت بود که ا/ت:تو این موقع ی شب بیرون چیکار میکنی؟ کوک:خب من هر شب این موقع میام پیاده روی ا/ت:آها... راستی تو اخلاقت خیلی با داخل مدرسه فرق کرده؟ کوک:خب هر کی یه جوریه....ولی تو اصلا نه رسیدیم در خونشون خونه نبود که قصر بود
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عااللللییییییی
شرطا کامل شد بزار پارت بعدو
چشم♥️😘
#پارت بعد😁
چشم♥️😂😘
پارت بعد رو زودتر بزار شرطا کامل شد😊
چشم😂😘
سلام خیلی قشنگ بود😍
مرسی😘♥️
بعدیییییییییییی
😘♥️
عالیییییییییی
مرسیییی♥️😘