
ببخشید با تاخیر شد ، انقد درس و امتحان دارم که واسه خودمم وقت نمیکنم ☹️
یه خلاصه از جاهای مهم پارت قبل : با دوتا مدلی که قرار بود باهاتون همکاری داشته باشن ملاقات کردی و درست موقع عقد قرارداد، پدرشون فوت کرد و دیگه نتونستن باهاتون قرارداد ببندن. بعد تو هم به رییس پیشنهاد دادی که دوستات به جای اون دوتا مدل بشن و آقای کیم هم قبول کرد . ولی نیانگ نمیخواست مدل باشه پس به آقای کیم گفت که بهتره تو به جاش باشی و الان منتظر جواب آقای کیم هستین . موقع برگشت به خونه وقتی توی تاکسی بودین متوجه شدین که اون مرد سیاهپوش بازم درحال تعقیبتونه ... بریم برای پارت جدید 😉
#: چیییی؟؟! بازم درحال تعقیب ماست ؟ الان مطمئن شدم که دنبال یکی از ما سه تاست 😱 . @: من که بهتون گفتم این مشکوکه 🙄 هی شما بگین نه . ~: خب حالا به نظرتون دنبال کدوممونه ؟ من که میگم دنبال ا.ته ، باتوجه به حرف جونگ کوک میگم . #: واییییی یعنی میخواد بهم آسیب بزنه ؟ 😟 @: معلوم نیس ... باید حتما مدل مقابل کوک بشی تا ازش بپرسی ، میفهمی ؟ #: اهم اهم ، باشه ☹️ ~: حالا دیگه ساکت باشین ... این راننده فضوله گوشش با ماست ، به کشتنمون میده 🙄😒@,#:😂😂 «گذر زمان» از ماشین پیاده شدین ، خواستی بری پیش مرد سیاهپوش که نیانگ نذاشت . ~: کجا داری میری ؟ یه ذره فکر کن . ممکنه بهت آسیب بزنه. #: اههه باشه .😕 رفتین تو خونه و باساتونو عوض کردین و نشستین به نقشه کشیدن ولی تو از بس حواست پیش اون مرده و جونگ کوک بود که نفهمیدی چی میگن 😐 @: خب ا.ت چی میگی ؟ #:ها ؟ من ؟ ~: 😐اره دیگه تو .. نظرت چیه ؟ خوبه ؟ #: عااا..خب .. من ... چیزه ..@: فک کنم اصلا نشنیده چی گفتیم 🤦♀️🙅♀️ #: 😅راستش حواسم نبود .. میشه یه بار دیگه بگین ؟ ~: هوفففف باشه . ( شروع میکنه به گفتن نقشه ولی من نمیگم که بعدا خودتون بفهمین 🤫😉) @: خب ؟ #: عاممم، باشه .از نظر من که خوبه ولی مطمئنین که کوک جوابم رو میده ؟ ~: نه .#: خیلی ممنون که رو راستی 😐😂~: خواهش میکنم 😌😂
« داشتن حرف میزدن که یهو گوشی ا.ت زنگ خورد » #: وای وای ساکت باشین آقای کیمِ . #: سلام آقای کیم .. بله بفرمایید+: سلام ، فردا با دوستت جنی تو این آدرسی که برات میفرستم راس ساعت ۸ صبح حاضر باشین ، کوک و جیمین هم میان . #: عااا این یعنی من ... منم یه مدلم؟ +: اره #: 😍واو چشم +: البته فردا ۶ صبح اول شرکت باش . #: چشم ، خداحافظ( و قطع کرد) #: واییییییی دخترااااا مدل شدمممممم😍😍~: هوهوووو😎@: چ خوببببب😍 با ذوق و شوق خوابیدی و بازم خواب دیدی و اینبار عجیب و غریب تر از قبلی : چشماتو باز کردی و تو ی جای وصف نکردنی بودی . خیلی زیبا بود . همراهت هم یه پسر بود ولی چهره ش معلوم نبود . بهت میگفت : اینجا دنیای منه . خوش اومدی . از این به بعد باید به اینجا عادت کنی چون دنیای جدید تو هم هست و بعد دستت رو گرفت و از ی جای دیگه سر در اوردین . انگار یه قصر بود ... ی قدم که برداشتی با صدای آلارم گوشی از خواب پریدی . #: وای خدا جون ... این دیگه چ خوابی بود 🤔 انگار صدای پسره برام آشنا بود و انگار خیلی وقت بود که میشناختمش . ولش هرچی بیشتر بهش فکر کنم بیشتر سردرگم میشم . « گذر زمان » با جنی اول رفتین شرکت و بعد انجام کارها باهم رفتین به جایی که آقای کیم گفته بود . هیشکی نبود . فقط خودتون دوتا بودین . بعد گذشت چند مین جونگ کوک و جیمین هم اومدن . جنی وقتی جیمین رو دید انگار میخواست بال در بیاره 😂 #: هوی جنی آروم باش دختر ، اینقد هول نباش ...@: اییی باشه 🤤
^:سلام دخترا.. عه ا.ت ، توهم یکی از مدل هایی؟. 😃&: سلام .. آه .. چ باحال ... خود طراح مدل طرح خودشه 😀#: سلام 😊 بله .@: س..سل..ام 😅😄&: ایشون کی هستن ؟ #: معرفی میکنم ، ایشون بهترین دوست من من جنی و یکی از مدل هاست 😄. ^: سلام خانم مین ، خوشوقتم 🥰&: منم همچنین ، میتونم جنی صدات کنم ؟ @: آآآ .. بله حتما 😄 ( مشغول صحبت کردن بودین که تهیونگ هم اومد . ) +: سلام ..( سکوت ) سلامممم...(سکوت ) اهم اهم ..سلاممممم#: سلام آقای کیم . &,^,@: سلام . +: چرا هرچی صداتون میکنم جواب نمیدین ؟ 🤨&: ببخشید مشغول صحبت کردن بودیم . +: باشه ...خب لباس هارو آوردی ا.ت ؟ #: بله .+: خب لباس هارو بپوشید و بعد بیاید . ( لباس هارو پوشیدین و اومدین ) ^😍واو دخترا چقد خوشگل شدین .. مخصوصا تو جنی . @: 😍😍😍م..من ؟ ممنون 💜ا.ت ا.تتت ، بهم گفت خوشگل 🤤.#: خیله خب بابا 😂 خودتو کنترل کن . &: اره هم بهتون میاد هم لباس هم خیلی خوبن . #: 😊ممنون نظر لطفتونه . +: خب حالا تعریف و تمجید و ولش کنین . ا.ت تو با کوک و جنی ، تو با جیمین دو به دو هستین . چون لباس هاتون سته . تمرین کنین . کلا دو روز تا شو مونده . #: چشم @: ا.تتت من مقابل جیمینم 😍😍، امروز روز شانسمه 😌#😂
آقای کیم رفت و شماهم مشغول تمرین شدین . « تهیونگ تو ماشین » +: چه لباس بهش میومد 😄 ، شبیه پرنسس ها شده بود. « گذر زمان » دو روز گذشت و شماهم با کوک و جیمین خیلی صمیمی شده بودین . البته این دو روز رو نیانگ هم بهتون سر میزد و پسرا با اونم آشنا و صمیمی شده بودن . روز شو بود و شماهم آماده شده بودین . عزم تو جزم کردی و به سمت کوک رفتی . #: عام .. کوک؟ &: بله ؟ #: میتونم ازت یه سوال بپرسم؟ &: اره حتما . #: خب ..یادته اون روز بهم گفتی این روز ها خیلی مراقب خودم باشم ؟ منظورت چی بود ؟ &: خب .. خودت میفهمی .ایشالا . #: خب راستش از اون موقع که تو اونو گفتی ی مرد سیاهپوش هم مراقب و درحال تعقیب منه. &: نگران اون نباش . فقط میتونم بگم که اون ی دوسته و هیچ آسیبی بهت نمیزنه . 😊حالا بیا بریم که شو شروع شد . #: باوشه . شو تموم شد و آقای کیم هم خیلی راضی بود . درست ۲ ساعت بعد شو تمام لباس ها به فروش رفت . شب شد و آمدی خونه . رفتی سمت پنجره پ اون مرد سیاهپوش هنوز اونجا بود .. ولی دیگه نگران نبودی ..فک میکردی اون مراقبته پس با خیال آسوده رفتی تا بخوابی . پایان pt⁶
خب ببخشید اگه خیلی سریع و گذرا از مسائل رد میشدم . خواستم زیاد طولانی نشه 🥰
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بچه ها بازدید ها کمه ، اگه اینجوری ادامه پیدا کنه یا نمیزارم یا کلا دیر به دیر میزارم ، لطفا تست رو تا آخر برید 💜💜💜
نه لطفا بزارش خیلی خوبه 🤕💔
:)🥺💖
پارت بعدییییییی لطفا
چشم
چ۲ تهیدتک 😂🤦عسل مرده شور ببرنت این چه چالشیه نمی دونم مهسا چطور نوشته ولی به خودم حق میدم من درست حسابی تایپم گنده حالا بیا چشم بسته
چ البته که تو رو میگه مکنه من تو یه لباسی بپوشی مثل پرنس نشی! حتی اگه تلیس (فارسیشو نمیدونم ترکی نوشتم)هم بپوشی خوشگل میشی🤭😁😍♥️
😐💔😂😂😂آخه این چ طرز حرف زدنه اونی ... و دوما اونم میشه گونی 💔
لطفا پارت بعدی رو زود تر بزار
چشم 💜🤎🪐
عالی بود لطفااااا پارت بعدی
چشم 💜💜
چ=خوب به نظرم اونم جوابشو پیدا نکرده ولی اگه تورو ببینه شاید جوابشو پیدا میکنه پس برو کره
پرنسس جون😍😘😘💜
چ2=تهبدنگ😑🥲😂
😍😍😍ممنون شاهدخت 💜😂
عالی بود ولی انقدررررررر دیر میزاری یادمون میره 🥺❤️✨
زود تر بزار 😁🙏
واقعا ببخشید ، مدرسه ها هم که باز شده بیشتر باید واسه درس وقت بزارم (◍•ᴗ•◍)❤
ممنون میشم تا نتیجه برین ، چالش داره