نیمه شب و روز ۱

سلام من آدرین اگراست هستم و یه رازی دارم که اگه بگم واسم بد میشه من یه سامورایی ام و قدرت شب رو دارم بابام نمیزاره سامورایی باشم اما قایمکی شبا میشم و میرم دشمنامو شکست بدم ۱۸ سالمه و یه دشمن خ.ون.ی دارم اون لیدی باگه و خیلی سر سخته

سلام من مرینت دوپن چنگ هستم و یه رازی دارم که اگه بگم واسم بد میشه و من سامورایی ام اسم مستعارم لیدی باگه و همیشه میرم دنبال آدم بدا مثل کت نوار که دشمن خ.و.ن.ی.مه و اون همش بهم میگه باگابو و من ۱۶ سالمه

از زبان مرینت .اااااههههه (درحال خمیازه‌کشیدن) یه روز خسته کننده ی دیگه اومد .مامان:عزیزم بیدار شو مدرست دیر شد مرینت :باشه مامان دارم میام مامان:من میرم بیرون تو هم برو مدرسه باباتم همینجا میمونه مرینت :باشه من برم دیرم شد خدانگهدار شما مامان : خدانگهدار عزیزم ( داخل مدرسه )بوستیه :بچه ها ما امروز یه دانش آموز جدید داریم به نام آدرین اگراست مدل مشهور شهرمون خودتو معرفی کن آدرین:سلام من آدرین اگراست هستم امیدوارم با من دوست بشید

بوستیه :حالا برو بشین از دید آدرین :تنها جا پیش اون دختر مو ابیه بود چهرش رو ندیدم چون سرش پایین بود رفتم پیشش گفتم سلام سرشو بلند کرد گفت سلام همون اول که سرش رو بلند کرد چهرش خیلی خوشگل بود و خیلی شبیه باگابو بود نمیدونم یا اون لیدی باگه یا چشم من مشکل داره ولی گفتم با من دوست میشی گفت

از زبان مرینت :من خیلی به این پسره مشکوکم خیلی عجیب بود ولی بهتره برای فهمیدن اینکه اون کت نواره باهاش دوست بشم خب وایسا ببینم کجاست آها اون گوشه واستاده رفتم و گفتم من مرینتم و از آشناییتون خوشبختم و دوست دارم دوست بشیم گفت واقعا ممنون من فقط یه دوست خوب دارم که اونم امیلیا است همه فکر میکنن چون پول دارم بد اخلاقم 😔ولی من فقط یکم مغرورم همین گفتم اشکال نداره الان ۲ تا دوست داری و اگه بقیه بفهمند مهربونی میپذیرنت گفت بازم ممنون

بعد از مدرسه )از زبان آدرین :خب من باهاش دوست شدم و شمارشم گرفتم فقط یه احساس عجیبی دارم خیلی عجیبه این حس رو نداشتم تابحال خب الان برم بهش زنگ بزنم از زبان مرینت:بعد از مدرسه آدرین شمارمو گرفت نمیدونم چرا ولی دادم دیرینگ دیرینگ عه گوشیم زنگ زد شمارش ناشناسه جواب دادم مرینت :بله آدرین:سلام خوشگل خانم . مرینت:شما آدرین:ادرینم مرینت :عه نشپاختم یعنی نشناختم آدرین :مرینت فردا با من میای کافی‌شاپ مرینت:نمیدونم چی بگم باشه قبول میکنم آدرین :ممنون

مرینت:خواهش فقط ساعت چند آدرین:ساعت ۹ مرینت:باشه بای آدرین:بای از زبان آدرین : هوف قرار هم گذاشتم ووووووااااااااییییییی رنگ مورد علاقه اش چی بود خدا ای مغز به تو فرمان میدهم به یاد بیار آها صورتی میرم گل صورتی بخرم بعد از برگشتن از گل فروشی :من الان باید به پدرم بگم که به یه دختری علاقه مند شدم اما اگه بگم می‌فهمه به یه دختری که در سطح من نیست علاقه مند شدم

از زبان مرینت :چرا اینجوری می‌کنه نکنه عاشقم شده نه نه نه من قبول ندارم اگه شده باشه چی اون موقع اگه کت نوار بود باهاش قهر میکنم و اگه نبود چون خیلی چشماش خوشگله به قراراش میرم حالا برم بخوابم که فردا برم کافی شاپ

بای بای کیوتا

بعدی چالش داریم