
سلام دوستان گلم من دیگه با اون حساب قدیمی ادامه نمیدم چون حسابم یه مشکل پیدا کرده نمیتونستم وارد بشم با سختی وارد شدم نظرات فراموش نشه ❤
رسیدیم رفتم طبقه بالا به پدرو مادرم سلام کردم و موضوع رو گفتم اونا هم موافقت کردن گفتم وای این عالیه بغلشون کردم رفتم بالا به گفتم مارسی مارسی داریم میریم مارسی هورا تیکی یجوری نگام کرد 😐قبافه من 😅 گفت حالا که میخوایم بریم من هشدار اکوما دارم و اون وقت تبدیل به کفشدوزک ستاره ای میشم و برمیگردم راستی به ادرین خبر بدم به ادرین خبر دادم قرار شد واسه فردا بریم گفتم چیییی من تا فردا طراحی باید کنم😰 اما ولش کن سریع میکشم ولی باید کارو شروع کنم و امشب نخوابم لالای لای داشتم میرقصیدم وای منو تو رستوران های مجلل ببره با من برقصه تو فکر و رویا بودم که پام گیر کرد و افتادم عععععع خندیدم😅🤣 تیکی گفت🤦🏻♀️🤣 مرینت بیا بریم طرح رو شروع کنیم باشه بریم تا ساعت پنج طرح رو کشیدم خوابیدم
صبح با یه صدا بیدار شدم مرینت مرینتت سفر دیر شد الان جا میمونیم چشامو باز کردم ادرین بودگفتم وااااای تو تو اتاق من چیکارمیکنی اومدم دم درتون ببرمت گفتن خوابی خودم بیام بیدارت کنم گفت اهان باشه تا ساعت پنج داشتم طرح میکشیدم اخی پرنسس کوچولوی من بلند بلند شو اماده شو بدو باشه برو بیرون لباسامو عوض کنم لباسامو عوض کردم دست و صورتمو شستم و ساکمو برداشتم رفتم پایین به مادرو پدرم سلام کردم بغلشون کردم گفت مواظب باشین تو هواپیما برامون یه عکس بفرستین
باشه خداحافظ خداحافظ عزیزم رفتم دم در ادرین ساکمو گذاشت تو ماشین تاکسی دستشو دراز کرد بانو افتخار میدید سوار ماشین شیم البته اقای اگراست لباسای هردومون و تیپمون خیلی. خوب بود موهای من دم اسبی بود توراه استرس داشتم ادرین دستمو گرفت گفت چیه عزیزم خوبی گفتم اره فقط استرس دارم اگه طرحمو خوب نباشه چی؟ ضایع میشم من همیشه ابرو ریزی هستم گفت نگران نباش عزیزم تو بهترینی بعد سرمو ب. و. س. ی. د اروم شدم رسیدیم فرود گاه سوار هواپیما شدیم مهماندار اومد گفت خانم جوان چیزی لازم ندارید😊 گفتم نه ممنون😊
تو راه خیلی خسته بودم خوابم میومد رو شونه ادرین خوابیدم از زبان ادرین دیدم مرینت خوابیده رو شونم همون موقع یه سلفی گرفتم فرستادم واسه پدرو مادر مرینت رسیدیم. بیدارش کردم گفت وای چقدر خوابم میومد چرا وایسادیم گفتم رسیدیم خانم بفرما بریم پایین گفت عه چه زود داشتم خواب میدیدم گفت عه وای حالا شب خوابیدی بازم ببین. بریم باشه
مرینت اینجا وایسا اهان بیا اینم یه دسته گل برای شما وای خیلی خوشگله ممنون بیا ژست بگیر با این گله ازت عکس بگیرم گرفتم بریم دستمو گرفت گفتم وای خیلی قشنگه گفت آره بریم هتل بگیریم تاکسی گرفتم رفتیم تو هتل گفت یه اتاق بزرگ با دو تا تخت یه نفره چشم بفرمایید اینم کلید
رفتیم بالا گفتم چیی اینکه تخت دونفرست اون مهمانداره گفت ببخشید اتاق مون تموم شده بود این فقط مونده منو ادرین قرمز شدیم به هم نگاه کردیم ادرین گفت باشه ممنون اینم انعامت برو داخل عزیزم گفتم ادرین اخه چمدونا رو هم اورد. گفتم وای 😓 من الان چیکار کنم خجالت میکشم گفت وایسا این متکا رو میذاریم بینمون آه بیا لباسم رو عوض کردم ادرین هم همینطور من گفتم خوابم میاد اره منم خوابیدیم دستمو از بین متکا ها گرفت منم خوابم برد
بیدار شدیم ادرین خواب بود رفتم یکم از یخچال اب خورد نشستم رو تخت حوصلم سر رفته بود ادرین چشاشو باز کرد گفتم بیدار شدی گفت اره بیحال بود گفت وای فراموش کردم رفت لباس امادگی پوشید گفتم وا چرا اینجوری میکنی گفت بفرما اینو بپوش گفتم چیه این بازش کردم یه گردبند نقره ای با یه لباس صورتی بود گفتم وای این واسه منه خیلی خوشگله محکم صورتشو گرفتم گونشو ب. و. س. ی. د. م بیچاره انقدر محکم بود ترسید 🤭 پوشیدم موهامو شونه کردم بستم گردنبند هم انداختم دستبندی که ادرین برای تولدم درست کرده بود انداختم
رفتم پیش ادرین گفت واو چه خوشگل اومد نزدیکم دستمو انداختم دور گردنش اویزون شدم گفت تو چرا انقدر خوشگلی گفتم نمیدونم تو بگو دوست دارم من بیشتر ب. و. س. ی. د. م ش گفت امشب بریم رستوران گفتم اره سوپرایزه وای عالیه بریم دستمو گرفت سوار ماشین شدیم رفتیم تو رستوران خیلی خوشگل بود تزئین شده بود گفتم کار توعه گفت اره خوشت اومد گفتم این عالییه عزیزم ب. غ. ل. ش کردم رفتیم نشستیم تو میز ادرین یه دست زد یهو یه اهنگ رمانتیک پخش شد گفتم وای من عاشق این اهنگم گفت پس منتظر چی هستی بانو بلند شد افتخار میدید با من برقصی بانوی من گفتم البته اقای رمانتیک بلند شدم دستمو گرفت منم دستمو گذاشتم رو شونش با هم رقصیدیم نشستیم سرجامون شام اوردن همش نگران فردا بودم ادرین گفت عزیزم نگرانی چرا گفتم نگران فردام گفت امشب شب منو توعه همه ی نگرانی هارو ول کن عزیزم گفت باشه😊 گفت مرینت یه چیزی برات دارم یه انگشتر بود خیلی خوشحال شدم کرد تو دستم از سر میز بلند شدم ب. و. س. ی. د. م. ش گفتم خیلی قشنگه یهو یه صدا وحشتناک اومد شیشه ها شکست دیدم.......
نظرات فراموش نشه♥
خداحافظ دوستان
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سللم این همون غم ابدی دو زوج هست ؟
عالیه اما قسمت های قبل کجان؟
عاااااااااالی بعدیییییییی