گفتم/ باشه چطور باید برگردم؟!
بانیکس که تا اونموقع ساکت بود گفت/ چطوری اومدی؟..
~ امم.. مطمئن نیستم اما فکر کنم ترکیب معجزهگر روباه و خرگوش باعث این اتفاق شد!
بانیکس/ دنبالم بیا ...
و با چترش یه دایره جادویی ایجاد کرد.
خودش اول وارد شد و گفت/ پس منتظر چی هستی بیا دیگه!
رفتم سمت کتنوار، چشماش بسته بود!..
نوازشش کردم/ طاقت بیار کتنوار..
من نجاتت میدم.. به من اعتماد کن.. تمام تلاشمو میکنم، بهت قول میدم!
صبر کن!... من که معجزهگر کفشدوزک رو ندارم!!
بانیکس رو صدا کردم و بعد از اینکه سرش رو از حفره زمان بیرون اورد گفتم/ وقتی به اینجا منتقل شدم معجزهگرم ناپدید شد!
بانیکس/ امیدوارم به دست هاکماث نیافتاده باشه
بعد روبه لیدیباگ بزرگسال زمزمه کرد/ میتونم؟
لیدیباگ با لبخندی بیجون جواب داد/ من آدرینو از اینجا میبرم.. و معجزهگر خودش و کتنوار رو به بانیکس داد!
ماشالله به خودم!.. چه خوشگل میشم در آینده!!
آدرین هم به حالت عادی برگشته بود اما دوست نداشتم تو اون حال ببینمش!
لیدیباگ بزرگسال جوری به آدرین نگاه میکرد که واقعا نگران شدم!..
زیرچشمی نگاش کردم ولی وقتی بریدگی بزرگ روی سینهش رو دیدم نگاهم روش ثابت موند!
چه بلایی سرش اومده؟!!
خون زیادی ازش رفته بود و جادویی بودن لباسش این موضوع رو پنهان کرده بود!
بغض دوباره راه گلومو بسته بود و قطره های اشک داشتن راه خودشونو باز میکردن...
اما بانیکس این فرصت رو بهشون نداد.. دستم رو کشید و من به درون حفره زمان افتادم.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
عالییییییییییییییییییییییییی ❣️
عالییی بود حتما ادامه بده😍😍😍😍
چالش:تیکی
♥
عالییییییییییییییی بود ج چ: تیکی
♥
عالی بود
بعدی
🌟♥
افرین اجی اجی جون میشه منو معرفی کنی من تورو معرفی کردم هنوز منتشر نشده😣
عالی بود
ج چ: فکر کنم تیکی باشه چون گفتی مرینت با کوامی لیدی باگ بالغ تبدیل شده🤔😐
عالیی♥ باید اعتراف کنم اصلا انتظارشو نداشتم🤐😂🔥اولین نفری که درست گفتی😐
رندش کردم شد بازیدیدت 777🤪
تنکس❤