
تورو جون هرکی که دوست داری منتشر کن 😭 بیا ترجمه هم گذاشتم
اون آدرینا بود................آدرینا: ببینم با کی بودی؟.................مرینت: ای وای آدرینا تویی؟................آدرینا:نه په خالمه نچندان که خیلی شبیه خالمم حرف زدن بسه چمدون رو بنداز پشت و بپر بالا پیش خودم................=چمدونم رو انداختم پشت و نشستم پیشش ماشینش خیلی لوکس بود که یهو یه جوری با سرعت رانندگی کرد که قلبم اومد تو دهنم.............مرینت: دختر یواش چه خبره دارم سکته میکنم رانندگی آدرین صد برابر از تو بهتره..................آدرینا:چی میگی؟ اون به خاطر ابوغراضش آروم میرونه فکر کردی هر ماشینی میتونه از عشق من جلو بزنه؟ماشینم بهترین ماشین دنیاست تازه از تعمیرگاه و کارواش اومده........................مرینت: اینجا فرودگاه نبود؟....................آدرینا: او آره رد شدیم باید یک کیلومتر بریم جلوتر و دور بزنیم...................مرینت: مگه قرار نبود آدرین بیاد؟.................آدرینا: اینبار که من اومدم چیه دلت واسه نامزدت تنگ شده؟..................مرینت: نخیر اصلا نگا دور برگردان.................آدرینا: چه تیزی پیش به سوی دور زدن..................=جوری ماشینو چرخوند که فکر میکردم الان در باز میشه و میوفتم زمین..................مرینت:آخه کدوم خ*ر*ی بهت گواهینامه داده.................آدرینا: آقای گدیز...............مرینت: چی؟..............آدرینا: رسیدیم.............مرینت: بالاخره چرا اینطوری پارک کردی؟؟؟اصلا اینجا کجاست؟؟؟.................آدرینا: در پشتی فرودگاه.................= همین که اینو گفت در بزرگ باز شد و رفتیم به حیاط گنده فرودگاه چند هواپیما داشت بلند میشد چنتا فرود میومد تاحالا از نزدیک هواپیما ندیده بودم خیلی بزرگن................
آدرینا حرکت کرد و رفت پشت یه هواپیما که درش باز شد و با ماشین رفتیم داخل هواپیما داخلش از بیرونش بزرگتره ماشین رو یه گوشه پارک کرد و....................آدرینا: پیاده شو رسیدیم بریم پیش بقیه..................=از ماشین پیاده شدیم گفت لازم نیست چمدونم رو بردارم از جایی که اومدیم داخل رفتیم بیرون به سمت پله ها که آدرین درست اونجا منتظر بود....................آدرین:چه عجب اومدین تا مسابقه اینجا منتظر میموندیم..................آدرینا: انقدر اغراغ نکن فرودگاه رو رد کردیم مجبور شدیم بریم از جلو دور بزنیم.................آدرین: هزار باز گفتم آروم رانندگی کن ماشین منم تو زدی و داغون کردی.................آدرینا: ای بابا بیاین بالا...............=آدرینا بدو بدو رفت بالا منو آدرین هم به هم سلام کردیم و با هم رفتیم بالا هواپیما کل شرکت رو تو خودش جا داده بود آدرین منو به سمتی راهنمایی کرد که آدرینا اونجا نشسته بود توی اولین صندلی چون سه تا صندلی به هم چسبیده بود صندلی وسط و کنار پنجره خالی بود....................آدرین: ببینم مگه جای تو کنار پنجره نبود؟....................آدرینا: دیگه از کنار پنجره خسته شدم یکم تنوع لازمه مگه نه؟...................آدرین: از دست تو.................مرینت: من که هیچ جا مشکل ندارم.................آدرین:پس تو بشین کنار پنجره منم وسط میشینم................=رفتم نشستم و کمربندمو بستم راستش من ترس از ارتفاع دارم چرا یادم نبود وقتی که هواپیما روشن شد دست آدرین رو سفت گرفتم و چشامو بستم................آدرین: چیزی شده؟................مرینت: نه نه من خوبم میشه تا پرواز دستتو بگیرم؟...............آدرین: باشه..............=نمیدونم چطوری دستشو گرفتم که فکر کنم نزدیک بود دستش بشکنه بعد بهم گفت: هواپیما بلند شد میتونی ول کنی..................=دستشو ول کردم چه دست سفت و گرمی داشت!از پنجره به بیرون خیره شدم از بالا چقدر همه جا کوچیکه به بغل دستیم نگاه کردم دیدم آدرینا یه چشم بند بسته و خوابیده آدرینم هنسفری رو به گوشیش وصل کرده و چشماش رو بسته و با ریتم سرشو آروم تکون میده منم کم کم چشام سنگین شد چون دیشب خوب نخوابیدم و پلکام رو روی هم گذاشتم و به خواب عمیقی فرو رفتم....................
وقتی چشام رو باز کردم احساس کردم چیزی رو سرمه و سنگینی نگاه رو احساس کردم که..............آدرینا: آخییییییی..............=سرم رو بلند کردم دیدم تو بغل آدرین خوابیده بودم و اونی که رو سرم بود سر آدرین بود😱................با شتاب پاشدم که از جاش پرید تفلک...............آدرین: چیشده؟.................آدرینا: سلام زوج های خوابالو ۲۰ دقیقه است رسیدیم...............آدرینت: رسیدیم؟..................آدرینا: آره پاشین بیاین من ماشینو در آوردم اتوبوس هم اومده و همه سوار شدن رفتن هتلی که توسط اون برزیلی ها رزرو شده.................مرینت: پس ما با چی میریم؟................آدرینا: دو ساعته میگم با جیگر بلای بنده.................آدرین: آخه پلاکش معتبره؟...............آدرینا: آره پلاکش تو همه کشورا معتبره حالا بیاین باید بریم..................=رفتیم پایین و سوار ماشین شدیم چمدون سه تامون هم تو ماشین بود..........معلومه ترافیکه چون آدرین داره غر میزنه آدرینا هم فحش میده منم تو دلم میخندم واقعا این دو تا دوقلو هستن ایمان آوردم........بعد از کلی بدبختی رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و چمدونا رو برداشتیم یه هتل بزرگ و بسیار شیک بود آدرینا سویچ ماشین رو داد به یه مرده و یه نفر دیگه با یه چرخ دستی هتل ها(ببخشید کسی اسمشو میدونه بگه)اومد و چمدونا رو گذاشت تو اون و پشت سرمون هل داد رفتیم داخل کاملا شیک و مدرن بود اینجا یه خانومه که انگار پیش خدمت بود اومد سمت ما و ادای احترام کرد و به پرتغالی چیزایی گفتند(شما اینارو پرتغالی در نظر بگیرید😉..................زنه:پرتغالی ترجمه:سلام خیلی خوش اومدین) ................آدرین و آدرینا:پرتغالی (ترجمه:ممنون) ..............آدرین خم شد سمت گوشم گفت:بگو پرتغالی(ترجمه:ممنون)................منم همون رو گفتم ........آدرینا:پرتغالی(ترجمه:ما از پاریس اومدیم همراهانمون چند دقیقه پیش راه افتادن رسیدن؟)....................زنه:پرتغالی (ترجمه:او بله از این طرف)...................=خانمه جلو داشت میرفت و گفت:پرتغالی (ترجمه صفحه بعد که آدرین به مری میگه).....................
آدرینا:گاومون زائید............مرینت:چی میگه؟.........آدرین:میگه ۲ تا اتاق چند نفره داشتن یکی واسه خانما و یکی واسه آقایون و ظرفیتش تکمیل شده فقط دو تا اتاق دو نفره مونده که یکی از خانما رو فرستادن اونجا............مرینت:خب مشکلی نیست من میرم پیش اون خانمه تو و آدرینا هم برو به اونیکی اتاق............=آدرینا سرش رو برده بود داخل اتاقی که اون خانمه توش بود(چه فضوله) و اومد بیرون............آدرینا:فکر نکنم هیچکدومتون باهاش کنار بیاین............=منو آدرین سریع به داخل یه نگاه انداختیم اون لایلا بود رو تخت نشسته بود و داشت به دستش کرم میزد انگار متوجه ما نشد که اومدیم بیرون..........مرینت:الان چیکار کنیم؟............آدرینا:من یه فکری دارم با آدرین که محاله(منحرف نشید منظورش اینه که ممکنه آدرین اونو خفه کنه😜)با مرینت هم ممکنه مرینت لایلا رو بکشه یا لایلا مرینت رو خلاصش میشه بکش یا بمیر با منم که یجوری کنار میاد............آدرینت:پس ما چی؟؟؟............£به اتاق دو نفره اشاره کرد.............آدرینت:نه نه نه نه نه............£دو دستی به اتاق لایلا اشاره کرد و گفت:یکیتون بفرمایید.........مرینت:محاله........آدرین:حسابم رو باهات صاف میکنم..........آدرینا:😏
=وارد اتاق که شدم دهنم باز موند یه اتاق لوکس با یه تخت سلطنتی یه میز مخصوص طراحی یه کمد و میز آرایش ست با تخت زمین پارکت فقط به وسطش یه فرش گرد انداخته بودن مثل بهشت بود اینطوری غرق فکر بودم که صدای آدرین من رو به خودم آورد............آدرین:الو کجایی تلفنت سه ساعته داره زنگ میزنه.............گوشیم رو برداشتم و با دیدن اسم مامان چشمام برق زد برداشتم و شروع کردم به حرف زدن و بعد از کلی وراجی واسه مادرم برگشتم و با دیدن صحنه رو به روم یه جیغ بنفش کشیدم آدرین کلا بالا تنه اش لخت بود خوب شد شلوار تنش بود وگرنه سکته میکردم...........آدرین:چیه آدم ندیدی؟..............مرینت:از نوع لختش ندیدم............آدرین:پس بهتره ببینی..........=یه دست لباس از چمدونش برداشت و رفت حموم منم بعد از رفتنش دهنم رو کج کردم و چمدونم رو برداشتم و رفتم کنار کمدم و شروع کردم به چیدن وسایلم داخلش نمیدونم چقدر قراره تو این بهشت کنار اون روانی باشم با این فکرا بودم که نفهمیدم که از حموم اومد بیرون اول فکر کردم لخته ولی از آینه دیدم نه بابا یه تیپ اسپرت باحال زده............آدرین:بهتره تو هم بری حموم.............مرینت:حموم رفتن یا نرفتن من به تو هیچ ربطی نداره.........=یهو یادم اومد سه روزه حموم نرفتم...........مرینت:فکر کنم حموم لازمم...........=سریع حولم رو برداشتم و داشتم میرفتم که دیدم داره همراه سشوار کشیدن موهاش داره به من میخنده بی توجه رفتم حموم..............
بعد از چند دقیقه دوش گرفتن اومدم بیرون و رفتم سمت کمد و درشو باز کردم تصمیم گرفتم یه چیز معمولی بپوشم که در اتاق به صدا در اومد حوله من چون بلند بود گفتم بیاد تو دیدم اون آلیا عه یه لباس خوشگل پوشیده بود و با دیدن من با حوله تعجب کرد..................آلیا: مگه هنوز آماده نشودی؟..................مرینت: نه مناسبتی هست خوشگل کردی؟.................آلیا: معلومه همین الان گفتن همه یه لباس خوشگل بپوشن که قراره فارینا گلاریسا ملکه مد دنیا بیاد زود یه لباس خوشگل بپوش بریم..................=باشه ای گفتم و تو کمد دنبال یه لباس خوب میگشتم که چشمم به یه پیرهن مشکی با یه دامن قرمز خورد تصمیم گرفتم با یه پوتین پاشنه بلند که تا رانم میرسه بپوشم موهامم باز گذاشتم و یه کیف صورتی برداشتم یه چیزی کم بود آره گردنبند گردنبندی که پدرم برام کادو داده بود رو انداختم و با آلیا رفتیم طبقه پایین که یه سالن بزرگ بود و همه یه جور مختلف لباس پوشیده بودن انگار به جز خود برزیل از کشور های دیگه هم اومده بودن آدرینا اومد نزدیک ما و...............آدرینا: سلام دخترا چقدر خوشگل شدین.................مرینت و آلیا: مرسی تو هم همینطور.............آدرینا:مرسی..........=نور ها کم شد اینجا سِن هم داشت؟ یه خانم تقریبا ۴۰ ساله با لباس خوشگل قرمز پشمی اومد رو سن و شروع کرد به سخنرانی کردن...................خانم:سلام من فارینا گلاریسا هستم که همه منو به لقب ملکه مد دنیا میشناسن امروز رو اینجا جمع شدیم تا شرکت کننده هامون رو معرفی کنیم................شرکت فاین از شانگهای..............شرکت آکالین از استانبول................شرکت.........از نیویورک...........و شرکت آگرست از پاریس.............=رئیس هر شرکت که اسمش رو میگفت میرفتن رو سن وقتی بقیه میرفتن همه آروم دست میزدن ولی وقتی آدرین رفت یه دستی زدن که زمین لرزید سوت دست هورا جیغ همه مخلوط بود که.................فارینا: هنوز هیچ کس برنده نشده که اینطوری میکنین ولی به هر حال از انرژیتون خوشم اومد میتونید برقصید................
منو آلیا یه جا وایساده بودیم که سابرینا مسئول تحویل طراحی ها اومد و آلیا رو صدا زد و اون رفت منم حوصله ام سر رفت که صدایی منو به سمت خودش کشید...............آدرین: به به مادمازل خوشگل شدین امشب.............مرینت:شما کی باشین؟...............آدرین:پس که اینطور درخواست رقصتون رو پذیرفتم...............مرینت:صبر کن چی؟...............=حتی بهم اجازه نداد حرف بزنم که دستم رو کشید و بردتم وسط آروم بهش گفتم:من رقص بلد نیستم...............آدرین: کاری نداره که..............=یه دستمو گذاشت رو شونش و اونیکی رو در دست گرفت و اونیکی دست خودش رو پشت کمرم گذاشت و شروع به رقصیدن کرد منم سعی کردم کاری که میکنه رو انجام بدم ولی هی پاش رو لگد میکردم................£تو ذهن آدرین:دختره:هی نمیای برقصیم؟.......پسره:من رقص بلد نیستم..........دختره:نگران نباش کاری نداره که..........£با هم رفتن وسط و پسره هی پای دختر رو لگد میکرد............دختره:تو بدرد رقص نمیخوری............پسره:میدونم.........زمان حال: آخر خودش خسته شد و دست برداشت رفتیم یه گوشه که بهم گفت:تا حالا نرقصیدی؟...............مرینت:نچ............آدرین:اشکال نداره یادت میدم............مرینت:ممنون........... در این حین ناشناسی در بین دو دیوار داره با تلفن حرف میزنه:سلام قربان.............بله دیدمش با آدرین آگرست یه رقص افتضاح داشت الان دارن حرف میزنن..................الان دستور چیه قربان؟................چشم............
در ادامه........... جییییییییغغغغغغغغ.............کی اونجاست من یه تابه دستمه............تو کی هستی از جونم چی میخوای؟...........کمک نمیخوای؟..............خب لایک و کامنت و فالو یادتون نره فالو = فالو راستی برو بعدی چالش داریم.........ناظر جون اگه میراکولری هستی به خاطر هفت جد میراکلس منتشر کن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی آجی🍓🍭
سپاس😘
عالی بود بعد سال ها
بعد سال های با مانع😐
بلاخره برام اومد منتشرش کردمممم😍❤
عالی بود آجی جونم🥺😘
مرسی عزیز دلم مدیونتم
سپاس
❤😘
خدایا مرسی خسته نباشی پهلوان برم بخونمش
چه عجب بعد از چند سال انتظار منتشر شد
🙂🙂🙂🙂
الله حمه سل علی محمد وآل محمد
خداروشکر بالاخره منشر شد