متن های خنده دار ۵

رفتم سر جلسه امتحان بغل دستیم خیلی استرس داشت رو کرد به من گفت تروخدا بهم کمک کن فرصت نکردم فصل آخر کتاب رو بخونم. گفتم نگران نباش بهت کمک میکنم فقط لطف کن بگو امروز چه امتحانی داریم

گوشیم مونده بود خونه خالم رفتم بگیرم دیدم بیست تا پیام دارم... بازش کردم؛ دیدم دختر خالم نوشته گوشیت مونده خونه ما بیا ببرش

تو داروخانه بودم یه دختره اوم درجه تب میخواست، فروشنده گفت دیجیتالیشو دارم که در صورت تب بالا زنگ میزنه . دختره برگشت و گفت به موبایلم زنگ میزنه یا به تلفن خونه مون؟؟!

از بس هوا گرمه بابام عوض "خروپف" داره "قل‌قل" میکنه فک کنم جوش آورده

پسرا اینجوری ان که یه عکس خوب میگیرن " که سه سال ازش استفاده میکنن"

اینقد برقا رفته و اومده تلویزیون قاتی کرده همین الان جومونگ به کوفه حمله کرد