
های گایز امروز ۳۰ نوامبره (اگه تستم امروز منتشر بشه و ببینید) و گفتم چون داریم به سوی آخرین ماه سال ۲۰۲۱ میریم یسری معرفی براتون بکنم البته که یه معرفی زمستونی هم ماه دیگه خواهیم داشت🥰👻
خب بریم با یه کلاسیک نوستالزی شروع کنیم:سرود کریسمس . در شب کریسمس، اسکروج با چهره ای اخمو و عبوس در خانه ی خود می ماند. او فقط می خواهد کسی کاری به کارش نداشته باشد تا این که به گفته ی خودش، «فریب کریسمس» بگذرد و تمام شود. اما چهار روح—شریک تجاری سابقش، روح کریسمس گذشته، کریسمس کنونی و کریسمس آینده—به سراغ اسکروج می آیند و اشتباهاتش را به او نشان می دهند. زمانی که خورشید روز کریسمس طلوع می کند، اسکروج دیگر آن آدم سابق نیست. کتاب سرود کریسمس، اثری جاودان است که به موضوعاتی چون صمیمیت، مهربانی و فروتنی می پردازد اما علاوه بر این ها و در زیر ظاهر خود، تصویرگر نقدهای گزنده ی دیکنز از جامعه و همچنین، نکوداشتی از امکان وقوع تغییرات معنوی، روانشناسانه و اجتماعی است. این کتاب اولین بار در سال ۱۸۴۳ برای اولین بار منتشر شد . میشه گفت قلم نرم و ساده ای داره و داستان هم سافته ولی زیبا نوشته شده(کلا قلم چارلز دیکنز بد نیست)
اوکی حالا اگه از کلاسیک خوشتون نمیاد بزارید یه کتاب هیجانی تر پیشنهاد بدم. شب زمستانی:مادر «واسیا»، «مارینا»، هنگام به دنیا آوردن او جانش را از دست داد. «مارینا» از «پیوتر» قول گرفت که همیشه مراقب «واسیا» باشد، چرا که او دختری منحصر به فرد است. در حالی که پدر و برادران «واسیا» به دنبال تدارک ازدواج با خانواده ی سلطنتی در مسکو هستند، خود او که اکنون یک نوجوان است، این ازدواج از پیش تعیین شده را نمی پذیرد. «واسیا» در عوض به جنگل انبوه نزدیک عمارت پدرش می رود و با ارواح خانه، چوب و آب، اسرار دلش را می گوید. اما وقتی کشیشی جوان و مغرور به روستای آن ها می آید و مردم نیز سنت های قدیمی خود را به فراموشی می سپارند، ارواحی که از این منطقه و ساکنین آن محافظت می کردند، شروع به محو شدن می کنند. اکنون «واسیا» باید راهی برای محافظت از خانه، مردمش و ارواح بیابد.
حالا اگه یه کتاب ایرانی میخواهید میتوانید گرگ ها از برف نمی ترسند رو بخونید:یوسف و فتاح از اهالی روستای ایران "دره سی"روستایی دور افتاده در حوالی سرعین از توابع اردبیل هستند. سارا خواهر فتاح قرار است بعد از عید عروسی کند و از ده برود و فتاح هم امیدوار است پس از او خود را از این روستای دور افتاده نجات دهد. آن دو با خبر می شوند که آبشار قوشا بولاغ بخاطر سرمای شدید زمستان یخ زده است و هنگامی که یوسف و فتاح، دو دوست نوجوان به دیدن آبشار یخ زده می روند، زلزله می آید. آن دو با عجله برمی گردند اما با روستایی ویران شده روبرو می شوند. بسیاری از اهالی جان باخته اند و آنان تنها می توانند مادربزرگ یوسف و سارا خواهر فتاح را از زیر آوار بیرون بیاورند. زمانی که گرگ ها به ده حمله می کنند تا جنازه ها را ببرند، این دو دوست با همه ی توان از ده و جنازه ها محافظت می کنند. سارا پیش از رسیدن نیروی امداد در آغوش فتاح می میرد ولی نیروی امداد پدر یوسف را زنده از زیر آوار بیرون می آورد. فتاح همه خانواده خود را از دست داده و نمی تواند این مصیبت را درک و تحمل کند. این دو نفر با خودشان برای ماندن یا رفتن از روستا، با طبیعت و گرگ ها، و همچنین در تلاش برای حفظ جان خود، مادر بزرگ و سارا در کشمکش هستند. داستان با توصیف احساسات دو نوجوان روستایی، توانایی ها، ضعف ها و تلاش آن ها برای بقاء، همچنین توصیف مشکلات حاصل از زلزله و سختی های پس از آن می تواند الگوی مناسبی برای مبارزه با سختی ها در شرایط بحرانی و ناملایمات حاصل از آن برای نو جوانان باشد. همچنین ادای دینی است به تمام خانواده هایی که ضربات غیر قابل جبرانی از زلزله دریافت کرده اند و شاید مرهمی بر اندوه آنان باشد.
حالا بریم سراغ یه گریه آور کوتاه :پدر و پسری پس از سال ها همدیگر را می بینند. پدر می خواهد تا دیر نشده داستانی را تعریف کند. او به پسرش درباره ی دخترکی شجاع، که چند مایل آن طرف تر روی تخت بیمارستان خوابیده، می گوید. دخترک، کودکی باهوش است؛ آن قدر باهوش که می داند نقاشی کردن های هر روزه اش با مداد شمعی، سرطانش را از بین نخواهد برد. اما چون به نظر می آید بزرگ ترها با دیدن نقاشی هایش خوشحال می شوند، به این کار ادامه می دهد. پدر همچنان که درباره ی این دختر پردل و جرأت می گوید، حقایقی را نیز درباره ی خود فاش می کند: موفقیت هایش در کار، شکست هایش در مقام یک پدر، پشیمانی هایش از گذشته و امیدهایش به آینده. حالا در یک شب سرد زمستانی به پدر فرصتی داده شده تا کاری جالب توجه انجام دهد و بتواند سرنوشت دخترکی را شناخت چندانی از او ندارد، به کل تغییر دهد. اما قبل از این که او بتواند بهترین معامله در کل زندگی اش را انجام دهد، باید بفهمد زندگی اش چه ارزشی داشته است و فقط پسرش می تواند پرده از پاسخ این سوال بردارد.
و اگه رمان دوست ندارید و طرفدار داستان های کوتاه هستید خاطره ای از کریسمس بهترین انتخابه:داستان های این کتاب که رگه های خودزندگی نامه ای فراوانی دارند، در دهه ی 1930 میلادی می گذرند و دوره ای از زندگی پسری هفت ساله (راوی داستان)، و زنی با رفتارها و تعلقات کودکانه را روایت می کند. این زن، یکی از خویشاوندان راوی و بهترین دوست او است و این دو در کنار سایر اعضای فامیل، که افرادی خودرأی و کج خلق هستند، زندگی می کنند. این اثر تأثیرگذار و خیال انگیز به زندگی در مناطق روستایی، دوستی و لذت در کنار هم جمع شدن در زمان کریسمس می پردازد و علاوه بر این، با پرداختی شاعرانه و در عین حال گزنده از تنهایی و فقدان سخن می گوید.
اوکی گایز ببخشید تست بد بود ادمین یکم مشکل داشت. همه طوره چالش اینکه شما یه کتاب پیشنهاد بدید😄
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میگما تستت عالی بود اوی 🥺🤪 فقط اومدم بگم دارلین سوئیت هارت 🥺💕
وی فهمیده خوشت میاد اینجور صدات کنن
واییی قلبم در این چند ساعت اکلیلی شده🥺😂💞
تنکس هاگا😍
هلگا*
جالب بود
سرود کریسمس رو خونده بودم
ممنون. سرود کریسمس معروف ترین بین اینا بود کتاب کیوته یو نو😂
آره کتابای چارلز دیکنز واقعا معروف و عالین
راستی اسم کتاب اسلاید ۴ و من دوستت دارم یا معامله ی زمان بود ترجمه هاش فرق داره(the deal of time)
تست عالی بود✨🤍
چالش : الان فقط وبلاگ خون آشام یادمه🧛🏻♂️⛄
امیدوارم مشکلت بر طرف شه🥺🤍
تنکس👻💙
خیلی وقت پیش خوندم خیلی چیزی ازش یادم نیست 🙂😂
وویی تنکس لاوم مشکلی که نیست بین سرماخوردگی و امتحانات گیر افتادم🤣😂💔
⛄🌊
آهان👌🏻🤍
وایی🤦🏻♀️💔 امیدوارم زود خوب بشی✨🥺🤧
مثل اینایی که کلا کتابو نخوندن میخوان یچیزی یگن حرف زدم نه🙂😂 خب سه سال پیش واسه کلاس زبانم خوندمش😂🤣💔
وویی تنکس🤧💟
نه بابا💔🌊
آهان👌🏻😂
✨💎