از توت فرنگی خوش مزه تر و شیرین تر بود..💋🍓 خواستم یکم ازش فاصله بگیرم...
آدرین : مرینت.. من..
و دیگه هیچی نفهمیدم و سیاهی مطلق..
"MARINETTE💖"
با کمک پسرا آدرین رو خوابوندیم تو چادر.. پسرا رفتن پیش دخترا.. آدرین وقتی داشت حرف میزد از حال رفت.. با تردید دستمو بردم سمت موهاش..
مرینت : چی میخواستی بگی؟! چرا تمومش نکردی؟!
نفس عمیق کشیدم.. دستم رفت سمت لبام.. ما همو ..... نه؟! سعی میکردم به اون لحظه فکر نکنم تا بتونم لبخندمو جمع کنم ولی نمیشد.. کم کم بچه ها خوابیدن.. ولی من خوابم نمیبرد آخه چم شده بود..؟! بلند شدم و رفتم کنار رودخونه.. میدونم خطرناک بود ولی خب.. رفتم دیگه.. (: یکم سردم شده بود.. سنگینی چیزی روی شونه هام باعث شد به پشت سرم نگاه کنم.. آدرین..!
آدرین : مگه نمیدونی خطرناکه چرا اومدی بیرون تنهایی؟!
مرینت : ادرین.. خوبی؟!
آدرین : آره.. فقط سرم خیلی درد میکنه.. نمیدونم چمه..!!
مرینت : ی.. یادت نمیاد چند ساعت قبل چی شد..؟!
با تعجب کنارم نشست..
آدرین : نه.. چی شد؟! اتفاقی برات افتاد؟!
سرمو تکون دادم.. چرا بغض کرده بودم از اینکه اولین بوسه امونو یادش نبوده؟!
آدرین : مرینت.. چی شد..؟!
مرینت : هیچی یکم 🍻 خوردی حالت بد شد..! همین..(:
آدرین : هوووف خداروشکر.. فکر کردم برای تو اتفاقی افتاد..!
دوست داشتم بهش بگم.. اگر بوسیدنمون و حسی که یواش یواش داشت تو قلبم نسبت بهت جوونه میزدو نادیده بگیرم در واقع هیچی نشده..! ولی نگفتم.. سکوت کردم زل زدم به رودخونه..
آدرین : اهنگ بذارم؟!
مرینت : بذار..(:
یکم با گوشیش ور رفت و بعد صدای اهنگ بلند شد
«کنارم هستی و من دلم تنگ میشه هر لحظه
خودت میدونی عادت نیست
فقط دوست داشتن محضه
کنارم هستی و بازم بهونه هامو میگیرم
میگم وای چقدر سرده
میام دستاتو میگیرم..»
به اینجا که رسید بهم اشاره کرد و لب زد با اهنگ
«یه وقت تنها نری جایی
که از تنهایی میمیرم
از اینجا تا دم در هم بری
دلشوره میگیرم..»
با بغضم خندیدم
مرینت : نگران نباش نمیرم!!
آدرین : نبایدم بری فسقلی
مرینت : من فسقلی نیستم برج زهرمار جونم!!
آدرین : هم فسقلی ای هم کوچولو ای هم...
مرینت : هم چی؟!
لبخند جذابی زد که دلم ریخت..
آدرین : هم خوشگلی..(:"♥️
عجیب به دلم نشست.. بلند شد و دستمو گرفت
آدرین : پاشو دیگه بریم بخوابیم..!
مرینت : اوهوم..
دستمو گذاشتم تو دستش.. خواستم برم که مچ دستمو کشید.. برگشتم و خوردم به سینش.. سرمو گرفتم بالا و نگاش کردم
مرینت : چیشده؟!
آدرین : بیا باهم دوست باشیم مرینت.. اینطوری خاطره های خوبی از هم برامون میمونه..!
مرینت : باشه..(:
دستمو گرفت بین دستاش.. رفتیم تو چادرمون.. هرکی یه گوشه خوابید.. احساس سرما میکردم که تو جای گرمی فرو رفتم..
آدرین : سردت شده بود.. الان گرم میشی..
آدرین پتوی جفتمونو کشید رومون..
غریبه بود.. ولی کنارش ارامش داشتم..
غریبه بود.. ولی تو بغلش نمیترسیدم..
غریبه بود.. ولی انگاری دوسش داشتم..(:♥️
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
23 لایک
واییییییییییییییی عالی بود
میشه کامنت ندم و لایک کنم ، بخدا سخته😐🤚
به به به به استارت اول
عالی
عالیییی آجی خیلی خوب بود😍😘
پارت بعد پلیز
❤
عالیییییییی ترو خدا زود بعدی رو بزار
♥
قشنگ بود ادامه بده
🌟
وایی عالی بود
♥🙏🏻