
اینم از قسمت3....امیدوارم خوشتون بیاد. راستی کامنت کنین که اگه دوست داشتین عضوی از گروه PINK LOVE مخفف=(PLE) باشین چه موقعیتی رو انتخاب میکردین؟🥰🥰❤️🌟
سالن در سکوت بود.هر پنچ نامزد اعلام شدن همراه با ما یعنی(PLE) بین پنچ آهنگ آلبوممون آهنگ(future)که بهترین موزیک ویدیو وآهنگ این آلبوم بود برای مراسم منتخب شده بود.آهنگ های دیگه:So it goes.(Hi).(Everything is wrong for me). . اما بین این آهنگ ها(future)بیشترین بازدید رو داشت.به احدای جوایز رسیدیم.هردو مجری کاغذ رو باز کردند.....بار دیگه سکوت بر سالن حاکم شد.مجری به دوربین و بعد به اطراف نگاه کرد و بلند گفت:(عضو جدید JYP گروه PLE!!!!!....)دوربین روی لی لی تمرکز کرده بود.صدای تشویق و جیغPINKY باعث شد تا هیجان ما دوبرابر شه.تنهاکاری که میتونستیم بکنیم این بود که بهم نگاه کنیم.من تصمیم گرفتم پاشم.اطرافمو نگاه کردم.بقیه هم ایستادن.ما جایزه رو بردیم.یعنی ما اولین جایزمون رو از ماما گرفتم!!
لی لی هممون رو هدایت کرد.همه درحال تشویقمون بودن.به اعضای BTS تعظیم .کردیم بعد از اون به استری کیدز.بلک پینک هم بود.لیسا با لبخند به من نگاه میکرد.خوب میشد اگه با لیسا دوست صمیمی میشدم.همه با لبخندی که بر لب داشتیم به سمت استیج حرکت کردیم.به استیج رسیدیم بوده بودیم.رفتیم جلو.به دومجری تعظیم کردیم.من جایزه رو گرفتم.نوبت به این رسیده بود تا از PINKYتشکر کنیم.اما کسی نرفت جلو.همه به هم نگاه میکردیم.به فارسی به خواهرم گفتم:(چرا مثل بز وایسادی برو تشکر کن.)N.Gگفت:(خیلی خوب.آخه خجالت میکشم.)چشم غره رفتم.تصمیم گرفتم خودم پیش قدم شم.رفتم جلو وگفتم.(pinky!!!!)و صدای جیغ دوبرابر شد.ادامه دادم:(باورمون نمیشه که اولین جایزمون رو از ماما گرفتیم و این رو مدیون شما هستیم.خیلی ممنونیم که بهمون اعتماد کردین.تمام سعی رو میکنیم تا خوشحالتون کنیم.)و بعد همون با هم گفتیم:(ممنونpinky!)صحنه رو ترک کردیم تا به اولین اجرامون برسیم.
در پشت صحنه بودیم .هممون درحال جیغ کشیدن بودیم.ناسلامتی جایزه ماما گرفته بودیم.لی لی گفت:(وای بچه ها به خودمون افتخار میکنم.ولی لیا تو چرا نرفتی حرف بزنی؟)لیا گفت:(لی لی من خیلی هیجان زده بودم آخه من....)لی لی حرف لیا رو قطع کرد و گفت:(اشکال نداره عزیزم.بیخیال...باید جشن بگیریم).اونجا فقط ما نبودیم گروه BTS و BLACK PINK هم بودن برای اینکه بعد از ما اجرا داشتند.از BTS از دور داشت ما رو تماشا میکرد.جیمین از دور بهم با لبخند نگاه میکرد.متوجه شدم لیسا به سمت ما داره حرکت میکنه.اومد پیشمون وگفت:(واو.!دخترا خیلی خوشحال شدم بابت اینکه جایزه بهترین هنرمندجدید سال رو گرفتین تبریک میگم.)N.Gگفت:(خیلی ممنون.)رزی هم اومد.اونم بهمون تبریک گفت و ادامه داد.:(امیدوارم به جاهای بالاتری راه پیدا کنید.خیلی هم خوشحال میشم تا دوست باشیم.)مینی بی درنگ گفت:(باعث افتخاره تا با شما دوست باشیم.)لیسا و رزی هممون رو بغل کردن و به جنی و جیسو پیوستن...N.Gگفت:(وای باورم نمیشه یعنی از این به بعد با PLACK PINK رفت و آمد داریم؟!!!.)منم گفتم:(آره دیگه مگه ندیدی چقدر خوش برخورد بودن.)بعد از اینکه کارای گریم تموم شد میکرفون هممون رو دادن.به سمت استیج حرکت کردیم.پشت سرمو نگاه کردم.هنوز نگاه جیمین به من بود.
رفتیم روی استیج.قرار بود آهنگ(future) رو اجرا کنیم.پنج تا صندلی رویه استیج بود که قرار بود رویه اون ها بشینیم.قرار بود شبکه های کره ایی و کل آسیا مارو ببینند.بعد از چند دقیقه تبلیغ تموم شد.پیانو نواخته شد و من شروع به خوندن کردم:(I feel bad Maybe now I have to go forward. People behind me say everything. But I go forward. Because this is my life. I do not get tired. For the future.)همه با ما همخوانی کردند....ذهنم از اون حقیقتی که روبه روم بود قفل کرده بود.داشتم تو رویاهام زندگی میکردم.رویایی که خیلی از دوستام و هم وطن هام دارند.من برای اونا میخوندم.
بعد از 3 دقیقه آهنگ (future) تموم شد.جمعیت مارو تشویق کردند.هممون پاشدیم و به نشانه تشکر تعظیم کردیم.استیج رو ترک کردیم و به سمت پشت صحنه حرکت کردیم.BTS و BLACK PINK آمده ی اجرا بودن.من خیلی عرق کرده بودم.واقعا مسئولیت سختی بود.فشار زیادی رومون بود ولی همون احساس خوبی داشتیم.میکروفون هامون رو ازمون گرفتن.رفتیم ته لباسمون رو عوض کنیم که یکی صدام زد........
برگشتم.متوجه شدم جیمینه.نزدیک اتاق لباس بودیم.به همین دلیل اونجا خلوت بود.جیمین بهم رسید.اطرافو نگاه کرد و خیلی آروم بهم گفت:(سلام.خیلی ببخشید ولی مثل اینکه خودم رو درست معرفی نکردم.)گفتم:(شما معرفی شده اید.منظورتون چیه؟)جیمین چشمانش رو به نشانه تعجب ریز کرد و گفت:(نه نه.منظورم یه چیزه دیگه هست.یعنی درست و حسابی با هم حرف نزدیم.)داشتم از خجالت آب میشدم.منظورش چی بود؟ جیمین ادامه داد:(میتونیم یه جایی قرار بزاریم و باهم بیشتر آشنا شیم.)من که از خدا خواسته گفتم:(البته.)جیمین گفت:(پس میشه شمارتونو لطف کنید بدین.برای قرار میگم.)شماره موبایلمو دادم و گفتم:(فقط مراقب باشید مشکلی پیش نیاد.)جیمین گفت:(مگه چی میخواد بشه.شما نگران نباشید.)از خجالت تمام مدت نگاهم رو به زمین بود.جیمین مدام سرش رو میاورد پایین تا بتونه ارتباط چشمی با من برقرار کنه.ولی من از خجالت نمیتونستم به چشماش نگاه کنم.جیمین بعد از کلی تلاش تونست به چشمانم نگاه کنه
سرم را بالا آوردم......چشمانش رویه من قفل شده بود.شادی که در چشمانش بود قابل مشاهده بود.دلم نمیخواست چشمانش از من دور شوند.هردو به هم خیره شده بودیم که ناگهان لی لی من رو پیدا کرد و جا خورده بود.جیمین سریع از آنجا رفت.من موندم و لی لی ........
لی لی گفت:(چیکار داشتی میکردی؟؟؟؟)گفتم:(هیچی. مگه چیشده؟)لی لی گفت:(تو آخر مارو تو دردسر میندازی دختر.)گفتم:(مگه چیکار کردم.فقط باهم حرف زدیم.درضمن کسی هم مارو ندید.)لی لی گفت:(خیلی خوب.حالا چی گفتین؟)گفتم:(شمارمو بهشون دادم.قراره همدیگرو ببینم)لی لی گفت:(اکی .این خوبه.امیدوارم مشکلی پش نیاد)
مراسم ماما بعد از 6 ساعت تمام شد.جایزه بهترین آهنگ وآلبوم به BTS داده شد.گردن هممون خشک شده بود.لباس مجلسی که پوشیده بودم بدجوری خستم کرده بود.N,Gگفت:(N.Eخییییییلی خستم.تو چی؟؟)گفتم:(منم.)سوار لیموزین شدیم و به سمت خونه حرکت کردیم.
فردای اون روز بدنمون بدجوری کوفته شده بود.به هرحال اولین اجرامونو داشتیم.فشار زیادی رومون بود ولی عشقی که به کار داشتیم باعث شده بود هرچی سختی هست رو به کنار بزاریم.مینی در اتاقمو باز کرد و گفت:(صبح به خیر عزیزم!)از زیر پتوی گرم و نرمم خیلی آروم خودمو کش دادم.گفتم:(ساعت چنده؟)مینی گفت:(ساعت12 صبحه البته اگه جزء ظهر نباشه.) معمولا مینی از هممون سحرخیزتره به همین دلیل 12 رو ظهر حساب میکنه.....یاد دیشب افتادم.برای اولین بار با جیمین درست و حسابی حرف زدم.خیلی شیرین بود.مثل رویایی باورنکردنی.غیر از منو جیمین , لی لی و خواهرم میدونستن که شماره ی همدیگرو داریم.
امروز قرار بود یک وی لایو برگزار کنیم. بوی کیمچی فضارو پر کرده بود. قرار بود با نودل بخوریم. N.G گفت:(N.E... صبح به خیر. چه دیر بیدار شدی دختر...؟) گفتم:(خیلی خوابم میومد. چیکار کنم؟ دیروز روز بزرگی بود.) مینی و لیا غذا رو آمده کرده بودن. برای خوردن صبحانه دیر شده بود. در حال خوردن ناهار بودیم که به گوشیم پی ام اومد. اعضا رو نگاه کردم و گوشی رو روشن کردم. پی ام: سلام خانمN.E. از گفتگویی که دیشب داشتیم خیلی خوشحال شدم. راستی. خانم لی لی دیشب مارو قافلگیر کردند. برای شما مشکلی پیش نیمود؟. چشمان قهوه ایم را به نشانه تعجب درشت کردم. گفتم:بچه ها من میرم... چند لحظه....
همون لحظه که رفتم تو اتاق, جیمین زنگ زده بود. جواب دادم: الو! جیمین:(سلام خانم N.E. حالتون خوبه؟ خواستم بگم نظرتون چیه برای قرار, چهارشنبه ساعت 8 شب تو همون رستورانی که بار اول دیدمتون ملاقات کنیم.) گفتم:(سلام. حاتون خوبه؟ نظرم مثبته.) خیلی هیجان داشتم. قرار بود با کسی قبلا طرفدارش بودم, چهارشنبه ملاقاتش کنم, اون هم فقط من و اون.)
از اتاق اومدم بیرون. احساس خیلی خوبی داشتم. انگار ...انگار که.... عاشق شده بودم....... بد بود....نه...شایدم خوب بود...اما نه برای من.... لی لی گفت:(چیشد...بود؟) گفتم :(هیچی..مممم... خوب...جیمین زنگ زد. گفت چهارشنبه قرار بزاریم!..) اعضا جیغ زدن...N.G گفت:(چییییی؟.....شوخی میکنی؟) گفتم:(آخه چه شوخی؟ اسمش رو جیمین تو گوشیم سیو کردم. صدای خودش بود). بچه ها از این بابت خوشحال شدن...خوب...من هم...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میشه بگی چرا پارت بعد رو نمی زاری
راستی کامنت کنین که اگه دوست داشتین عضوی از گروه PINK LOVE مخفف=(PLE) باشین چه موقعیتی رو انتخاب میکردین؟🥰
•••
دنسر اصلی و وکالیست کمکی😃🍫
واو چه عااااااااااالی😍😍😍❤️
تبریک به تو!😻😽
تبریک به من!😹😸
تبریک به همه!😺😹
داستان شما در داستان "من و جونگ کوک 1" معرفی شد💕فعلا در حال بررسی هست:)کمی شکیبا باشید از شکیبایی شما سپاسگذاریم😹😸
خب اینم یه سوپرایز از طرف من😉برای عاجی خوشمل و کیوتممم😻
ووووووااااااایییییییی
خیییییییییلی خوشحالم😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
ممنون به خاطر سوپرایز😍😍😍❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹
بیصبرانه منتظرم منتشر شههههههههه😍😍😍❤️❤️❤️🌹🌹
عالیی و معرکه لطفا پارت بعدم بزار هرچه سریعتر بهتر
چشم
ممنون که خوندین😍😍😍❤️❤️🌹🌹
عالی بود عالی ترین چیزی بود ک تا حالا خوندم
خیلی وقته هنوز پارت ندادی بیرون میشه زودتر پارت بعدی رو بدی
خیلی ممنون عشقم😍😍😍❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹
حتما پارت بعدی رو میزارم
عالی بود
❤️❤️❤️