ریاکشن پسرای اچ پی وقتی.........

هــــری: تابستون بود حوصلت سر رفته بود😌و چند وقتی بود دلت گرفته بود هری وقتی این وضعتو دید سریع بلیط گرفت و تا خواب بودی هری با👄 بیدارت کرد هـــری: بیدار شو عشقم بریم مسافرت 😇 تو گیج و منگ بودی و وقتی بلیطارو میبینی خر ذوق میشی😍 چون به همچین مسافرتی نیاز داشتی و محکم هری و بقل کردی و 👄

دریــــکو😎: تو داشتی کتاب میخوندی که دریکو میاد جلوتو تو میترسیو میگی چته؟؟ یه بلیط از جیبش در میاره و میگه افتخار میدین با بنده به یه مسافرت هیجان انگیز بیاین💫

رون🌹: داشتین تــــو و رون فیلم میدید که یه جای خوشگلو نشون داد و تو به رون گفتی ما هم یه روز اینجا بریم🔮 و اون گفت چه ایده ی قشنگی و فردا صبح دیدی دو تا بلیط گرفته و گفته حاضر شو که بریم🎊

فرد ویـــزلی: تو دلت گرفته بود و شدیدا دلت به یه مسافرت پاییز میخواست وقتی برگشتی دیدی فرد با دوتا چمدون دستشه و میگه حاضر شو که دیرمون نشه💝

،،،،،،،،،،،،،،

بچه ها من نمیدونم کجا بودمو کیارو نوشتم پارت دوشو میزارم😊

خـــــــدا نــــــــگهدار😛