
ببخشید من نتونستم توی تست قبل عکس هارو بزارم چون مشکل پیش اومد بخاطر همین من عکس برایآن رو الان میزارم تست بعد عکس ویولت رو می زارم 😉
از دید ویولت :برایآن برو جعبه کمک های اولیه رو بیار تا پانسمان کنم از زبان برایآن :باشه ( ویولت +برایآن _)+ خوب حرف گوش کن شدی _اگه حرف گوش نکنم پانسمان نمیشم +با اینکه 2 روزه دیدمت ولی خیلی خوب شناختمت _هههههعه نه بابا +تو پسر لجباز و خیلی اذیت میدی ( جورج× نانسی *)×ما باید به ویولت بگیم *نه خودت میدونی ناراحت میشه ×ولی اینطور نمیشه تو که نمی دونی برایآن چه دردی میکشه *حالا یک کاری میکنیم بیا بریم شک نکند ×باشه +آمدن کم کم داشتیم نگران می شدیم من هم دیگه باید برم خداحافظ واییییییی ( پاش به سنگ می خوره ومی افتد توی بغل برایآن و باهم میخورند زمین و تقریبا ثانیه همین جور همو نگاه میکردند
نانسی و جورج باهم :اوووووووووو از دید ویولت:اممممم ببخشید از زبان برایآن :اشکال نداره پیش میاد از زبان ویولت :خب من برم دیگه دیر میشه ( صبح )دخترم از زبان ویولت :بله پدراز زبان استیو :بلند شو دختر امروز از الان باید بریم که خونه رو تمیز کنیم که شب تموم بشه و اونجا زندگی کنیم از زبان ویولت :آه باشه پدر الان آماده میشوم ( و حرکت میکنند )از زبان استیو :ویولت دخترم تو لازم نیست کاری کنی برو از زبان ویولت :باشه .... من رفتم کنار در نشستم و هدفون رو روشن کردم چون نانسی نبود فقط خونه جلویی با بالاتر از اون خونه بودن که یهو برایآن از خونه روبه رویی اومد بیرون برایآن هم که همش سر وصدا میکرد که من بهش توجه کنم و من هی همش به برایآن تذکر میدادم که پدرم صدام زد و گفت که بریم غذا بگیریم
از زبان ویولت :باشه پدر...... پدر من پیتزا میخواهم از زبان استیو :.....ویولت عزیزم هرچی دوست داری هم برای ما بگیر هم برای خودت و لی من الان باید برم رنگ بگیرم واسه در از زبان ویولت باشه پدر فست فود هارو سفارش دادم که برایآن اومد طوری باهاش رفتار کردم که نمیشناسمش ولی برایآن دادزد :ویولت چطوری ( بچه ها مغازه هم برای یکی از فامیل های ویولت هست )ساکت شو برایآن آبرومو بردی از زبان برایآن:چرا ویولت از زبان ویولت : اینجا ی نمیشه من تورو میکشم و غذاتو گرفتم و آمدم بیرون
اه خدارو شکر تموم شد وگرنه برایآن دیگه واسم آبرو نمیذاره بزار زنگ بزنم پدرم سلام بدر کارم تموم شد میتونم بیای از زبان استیو :دخترم سرم شلوغ شده نمی تونم بیام اگه میشه تاکسی بگیر برو خونه از زبان ویولت :باشه خداحافظ از زبان برایآن عه منتظر تاکسی هستی از زبان ویولت برایآن ولم کن تا الان که آبرومو بردی دیگه چی میخوای ( تاکسی اومد )سلام الان لوکا شن بهتون میدم که به اونجا برید فقط اگه میشه شماره تلفن رو بدید از زبان برایآن :صبر کنید صبر کنید نمیخواد خانم لوکا شن بده من بهتون میدم از زبان ویولت :برایآن واقعا لازمه تو بکشم 😠😠😠😠😠😠😠😠😠 از زبان تاکسی :رسیدم از زبان ویولت :اها یک لحضه صبر کنید آه چرا این پوله نیست ببخشید میشه شماره حساب بدید به حسابتان بریزم از زبان برایآن :نمیخواد من حساب میکنم تاکسی :اممم اگه میشه بزارید آقا حساب کنند شما به اون بدید از زبان ویولت :باشه برایان 😤 صبر کن از دید برایآن :نمیخواد الان پول بدی بعدن بده الان باید برم پیش جورج
از زبان ویولت نه نمی خواد چند ثانیه میشه از زبان برایآن :غلط کردم ویولت دیگه از این کارا نمیکنم از زبان ویولت این آخرین بارت بهت تذکر میدم از زبان برایآن باشه باشه ( فردا صبح )سلام گلوريا از زبان گلوريا سلام ویولت میخوای بیام پیشت فردا میام نگران نباش از زبان ویولت خوب فهمیدی پس من فردا میبینمت بابای ( و غروب آفتاب میره پیش نانسی )از زبان نانسی خب راستش یک چیزی هست از زبان ویولت باشه بگو از زبان مادر نانسی دخترم بدو برو در رو باز کن از زبان نانسی باشه مادر از زبان برایآن اوو خوبه اومدی نانسی چند تا خوراکی خریدم دور هم باشیم به ویولت. .......از زبان ویولت اون برایآن نیست بزار برم ببینم چی میگن از زبان نانسی ویولت یک لحظه برو داخل من با برایآن کارمهم دارم از زبان ویولت باشه از زبان نانسی من میخوام به ویولت همه چی رو بگم نمی تونم بهش دروغ بگم ( اررههه😑😑😑😑 نمیتونی )از زبان برایآن نه این کار و نکن از زبان نانسی این کار و میکنم و به وقتش بهش میگم 😡
نکن من دیگه نمیتونم ببینم اونو از زبان نانسی من این حرفا تو گوشم نمیره از زبان برایآن نگاه کن فقط چند روز چند روز صبر کن بهش میگم از زبان نانسی باشه ولی خیلی شد خودم با جورج بهش میگماز زبان ویولت اونا خیلی عجیب حرف میزد از زبان برایآن ویولت بادکنک آوردم که تورو خیس کنم ااز زبان ویولت منو به چالش می کشی باید بگم برنده من هستم از زبان برایآن به نظرم اون دفعه من برنده شدم اومدی بغلم از زبان ویولت خب حالا من حواسم نبود 😕 ولی باشه چالش تو قبول میکنم
بادکنک هارو بده که من تورو نابود میکنم اونا رو پر از آب کردیم وای نانسی نکن گناه دارم نهه ( و بازم برایآن اونو میگیره )برایآن می تونی منو یک بار نگیری بزار من بخورم زمین از زبان برایآن اگه نگیرم میگی تقصیر توعه که از زبان ویولت منطقی گفتی بچه ها الان هیچکدام خانواده ها نیستن و الان بارون میگیره کاش این کار و نمی کردیم از زبان برایآن اره اینا تقصیر من بود از زبان نانسی ویولت انگار یکی خیس نشده از زبان ویولت اره ولی بادکنک ندارم از زبان برایآن میآید فردا شب آتش روشن کنیم از زبان ویولت باشه ولی شرط داره از زبان برایآن چه شرطی بگو شاید تونستم از زبان ویولت یک سطل برداری و پر از آب بکنید بریزی روی خودت از زبان برایآن کار سختی گفتی ولی باشه 😊😊
ولی تو باید آتش روشن کنی از زبان ویولت :باشه ولی اصلا باورم نمیشه که میخوای انجام بدی از زبان برایآن :باید باور کنی 1، 2، 3، از زبان ویولت :ایول برایآن تو بردی من فردا آتش روشن میکنم وای خوبه مامانم آمد وگرنه خیس بارون بودم
( صبح )بزار ببینم چطوری باید آتش روشن کنیم اها حالا فهمیدم صبر کن به گلوريا زنگ بزنم بیاد سلام گلوريا از زبان گلوريا الان میام فقط بیا سر خیابان تا ببینمت از زبان ویولت باشه
دوستان من تست رو هر روز می زارم ولی در حال برسی هست برای همین پس فکر نکنید من نمی نویسم چون این داستان نوشته شده 😉😉😉
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (1)